نقد و بررسی بازی The Cave .درون آدمها را در سفر میتوان شناخت، همان طور که عیار داش آکل با سفر به شیراز برای حاجی صمد مشخص شد و همان طور که تجربهای از سفری چهار نفره از دل غار با این بازی قراراست برای ما مشخص شود.
زمانی که هدف و سفری در تکلیف باشد میبینیم آدمهایی که هیچ سنخیت و ربطی با هم ندارند ، دور هم جمع و بدون اینکه مشکلی به وجود آید برای رسیدن به مقصدشان با هم همکاری میکنند .
بازی The Cave عنوانی ۲D در سبک ” point and click ” توسط استودیوی خلاق و ایندی ساز Double Fine که بازی هایش در هر دوره جریان ساز و برای بسیاری از گیمر ها خاطرات شیرینی به جا گذاشتند کارگردانی Ron Gilbert در سال ۲۰۱۳ روانه بازار شد .
اگر بتوانیم دو فرد موثر و قدیمی در تاریخ بازیهای ویدیویی را نام ببریم که از مبدعان بزرگ سبک ماجرایی (Adventure) محسوب میشوند و همچنین از استادان بی چون و چرای این صنعت هستند و اگر قرار به نام بردن از افراد قدیمی و پیشرو های سبک ماجراجویی چیزی به جز «تیم شفر» (Tim Schafer) و «ران گیلبرت» (Ron Gilbert) بر روی صفحه نقش نخواهد بست.
برای اثبات خوب بودن بازی the cave کافیست نگاهی به لیست بازی های شاهکار این سازنده بیندازیم . (The Secret Of Monkey Island) (Maniac Mansion) (Full Throttle) (Day Of Tentacle) و (Grim Fandango) و Psychonauts 2 ، عنوانی که تا سال آینده عرضه میشود.
آخرین بازیهای منتشر شده توسط این شرکت headlander و بازی متوسط Everything که به تازگی عرضه شده . بازی Everything از سبک بازی های قبلی شان فاصله گرفته و یک عنوان شبیه ساز به حساب میآید که بیشترین ایراد وارده بهش طراحی نکردن انیمیشن برای شخصیت ها بود .
ولی به جز این بازی آخر ، هر بازی جریانی بزرگ در زمان خودش ایجاد کرد . سازندگانی که به لطفشان سبک ماجراجویی و کلیک و اشاره فزاموش نشد و به تاریخ نپیوست . اگه دنبال بازیای هستید که در حین سرگرم کننده بودن یادآور مفهوم دست کم گرفته زندگیست این بازی یکی از بهترین انتخاب هاست . اشتباه نکنید امروز عنوانی نقد میشود که در عین ساده بودن مفاهیم و داستان های گوناگونی برای تعریف شدن دارد .
پس با نقد The Cave جزو یکی از بهترین بازی های ژانر خودش ( اگر نگوییم بهترین ) با من و گیمفا همراه باشید
بازی زمانی که در سال ۲۰۱۳ عرضه شد میان بازی های بزرگ gta v و the last of us به دست فراموشی سپرده شد ، مثل زمان حال نبود همانند بازی celeste بتواند شانس نامزد شدن و رقابت گرفتن جایزه بهترین بازی سال در همایش the game awards 2018 در کنار بازی هایی مثل Red Dead Redamption 2 , God of war داشته باشد. بارز ترین و مهم ترین مثال برای خوب بودن بازی The Cave این است که در وهله اول مخاطب را سرگرم و بعد مفاهیم و درسی معرفی و نقد کند .
مثل بازی های BioShock Infinite و dark souls در حالی که روایت داستان های هر دو با هم فرق دارند ولی گیمپلی غنی دارند و بازیباز خسته و سردرگم نمیشود .
هنگامیکه بازی The Cave عرضه عمومی شد، کاملا میدانستم که گیلبرت بزرگ مجددا دست روی خلق و پرورش ایدهای نو گذاشته که برای عاشقان آثار گذشتهاش که به دلیل کم لطفی سازندگان و معدود بودن جامعه بازیکنان در این سبک ، نوعی معجزه محسوب میشود .
وقتی بازی شروع می شود مستقیم دروازه اصلی غار که کاراکترها ایستادند قابل مشاهده میشود ، شوالیه ای در پی یافتن شمشیری جادویی و به دست آوردن افتخار ، راهبی که پس از کند و کاو درونش به نظرش وقت کاوش در دنیای بیرون رسیده ،
مزرعه دار بامزه و ساده دلی چیزی به غیر از کشاورزی نمیداند و دو بچه به اسم هانسل و گرتل که از دنبال کردن ردی که به خانه میرسد خسته شدند و این دفعه دنبال پیدا کردن نشانه های زندگی میافتن و زنی ماجراجو که به Lara Craft طور که که بی شباهت به کلون مونث ایندیانا جونز نیست ، دردسر ماجراجویی به جان میخرد .
اقیانوس پیمایی از دریا خسته و چیزی بیشتر از دنیا میخواهد پس راهی ماجراجویی میشود و دانشمندی که جنون علم و مطرح شدن به سرش زده و در راه باید تصمیم بگیرد در ازای رسیدن به مقام دانشمند و معروف شدن انسانیت را زیر پا بگذارد یا نه .
برای تیم ۳ نفره خود هر کدام از این شخصیت ها را انتخاب کنید ، در بازی شاهد روایت شدن سرگذشت و آمال ، رویاهایشان میشوید، راوی روایتگر در ابتدا متذکر میشود که حتی اگر خودتان را هم بکشید ، در طول بازی نخواهید مرد! میتوان برداشتی از روپردازی انسان ها با حذف خسته شدن و بریدن از مسیر رسیدن به آرزوهایش کرد!
گرافیک بازی از لحاظ فنی قابل قبول هست به جز چند باگ ریز که لطمه ای در گیمپلی وارد نمیکند جایگاه قابل قبول و از دید کلی ظاهر زیبا و جشم نوازی دارد و از جایگاه هنری با یکی از بهترین ها طرف هستیم از غار گرفته تا جزیره دور افتاده تا آن هارمونی و رنگ بندی فوق العاده شهربازی ، چشم هر بازیبازی نوازش میدهد و فرصت چشم برداشتن از تصویر نمیدهد .
گرافیک کلی بازی جالب و جدید به نظر میرسد و تنوع مراحل با وجود کوتاه بودن قابل قبول و قبل از خسته شدن از محیط به مکان جدیدی منتقل میشوید ، درباره ی بازی دارم مینویسم که زمانی در حال بازی کردنش نیستید دلتنگش میشوید .
گیمپلی بازی ایده و نوآوری خاصی ندارد و یکی از مشکلاتش این هست که هر شخصیتی بخواهد چیزی را حمل کند مجبوره فقط همان وسیله جابه جا کند به خاطر همون مجبورید مسیر زیادی دوباره برگردید و وسیله مورد نیاز حل معما را بردارید که نبود کوله پشتی در اینجا احساس میشود .
گرافیک چون کمی متفاوته حس قدیمی بودن دست نمیدهد اون هم به لطف گرافیک هنریاش این بازی را از نسل جدا میکند و برای همیشه قابل بازی کردنمی باشد و رنگ و برچسب قدیمی بودن نمیگیرد و تاریخ مصرف ندارد . صدای گرم راوی و قدرت کلماتش که در حکم دانای کل ظاهر میشود ما رو در اعماق داستان غرق میکند .
اما ایده جدید روند ییاده سازی محیط جهان باز در محیط دو بعدی هست که خاطر همین دلیل ، معماهای زیادی برای حل کردن هست که مجبور به حل همهی آنها نیستید و میتوانید فقط معماهای اصلی برای باز شدن مسیر حل کنید . درجه سختی کلی معماهای بازی متوسط و با کمی فکر قابل حل هستند .
بر خلاف بازی قدیمیشان گریم فندنگو معماهای پیچیده و عجیب داشت که وقتی معماهایش حل میکردید تعجب می کردید که با این روش هم حل میشود! خوبی همین بازی همین هست که که به خاطر همین معماهای متوسط و جذاب طیف وسیعی از بازیبازان را جذب میکند .
در کل گیمپلی جذاب و روانی ارائه داده میشود مخصوصا با سه کاراکتر جلو میروید و با جابجا شدن بین شخصیت ها و قرار گرفتن در چالشهای مخصوص به خودشان هم جالب است. در بازی چیزی به اسم مرگ وجود ندارد و از همونجایی که شخصیتی بمیرد از همانجا هم زنده میشود به خاطر همین بازی جای بیشتر برای چالشی شدن میتوانست داشته باشه . تا بازی چند بار تموم نکنیند خیلی از محیط ها را نمیبینید .
راهنمای محیطی برای حل بعضی از معماها خیلی کم هستند و باید فسفر زیادی بسوزنید و اینقدر امتحان کنید تا درست بشود .
حس شوخ طبعی جالبی چه در بطن بازی و بعضی از معماهای بازی و چه ظاهر کاراکترها و جمله های جالب راوی از خسته شدن و سنگین شدن بازی جلوگیری میکنند مثل معمایی که برای برداشتن هیولا از جلوی مسیر خود مجبورید بهش غذا بدید یکی از ده ها معماهای خوبش است .
یکی از ویژگیهای جالب گیمپلی پیاده سازی حالت نیمه جهان باز بودن به بازی در محیط ۲D هست که برای کسانی که میخوان اطلاعات بیشتری به دست بیارن و کاوش کنند خوبه و کسانی هم که میخوان فقط دنبال خط اصلی داستانی هستن میتونن از مسیر عبور کنند همچینن گیمپلی بازی The Cave کاملا در خدمت داستان و پیشینهی شخصیتها است و به عنوان مثال معماهای موجود در هر بخش، به موازات قصه حرکت میکند و حالتی پوچ و صرفا جهت سرگرمی ندارد.
اگر با طرز فکر و ساختههای ران گیلبرت اندک آشنایی داشته باشید، میدانید که بسیار بر روی عنصر ماجراجویی تاکید دارد و به مانند برخی از اصطلاحا ماجرایی سازان امروزی، آبجکتهای حیاتی و یا حتی غیر ضروریتر را در چهار قدمی پای شخصیتهای محوری رها نمیکند.
گیلبرت به عمد و البته از روی اصول، کارتهایی کوچک را درون محیط گسترده غار پراکنده کرده تا افرادی که خواهان درک کاملتر قصه و قهرمانهای دوستداشتنی آن هستند، آزادانه به جمعآوری این آیتمها مشغول شوند. این کارتها به نوعی حکم گذشته هر کدام از افراد گروه شکل گرفته را دارند که وقایع و اعمال انجام گرفتهشان را پیش از ورود به غار، به شکل تصاویر ثابت روایت میکنند.
بازی The Cave در امر شخصیت پردازی به طرز عجیبی فوقالعاده عمل میکند. در ابتدای مراحل شاید شنیدن قصه قهرمانان کوچک قصه برایتان کمی بیهوده به نظر برسد اما با پیشروی بیشتر در محیط و قرارگیری درون دنیا و داستان هر کدام، خواستههای اغلب خالصانه و مشکلات عدیدهشان تبدیل به مسئله و موضوعی مهم خواهد شد.
روایت قدرتمند قصه به صورت مستقیم با معماها ، نوع آرزوهای فردی و تواناییهای شخصیتها برای رسیدن به اهدافشان در ارتباط است . همین چند مورد به زیباترین شکل ممکن داستان بدون گفتن دیالوگی تعریف و تامل عمیقی به مخاطب واگذار میکند .
در بازی به جز بعضی از مکان های مخصوص موسیقی پخش نمیشود و همان معدود مکانها موسیقی مناسب صحنه و گیرایی خاصش هر بازیبازی را جذب خود میکند . صدای محیط و قدم های کاراکتر ها خاص و دلنشین هست که بیشتر مواقع پخش میشود و ترکیب همه ی اینها موسیقی مخصوص به خودش میسازد .
بازی به جز بعضی از کاراکترها صداگذاری ندارد و دیالوگی رد و بدل نمیشود که به لطف روایت شیرین بازی و صدای راوی خلاءاش به هیچ عنوان حس نمیشود . هر شخصیت دارای دنیایی خاص و انبوه قصههای ناگفته از گذشته هست. بازی نشان میدهد هر شخصیتی نشانه ای از ناکامی های گذشته اش هست و این امر با ورود به خاطرات و توجه به طراحیها پخش شده شخصیت ها در محیط بیشتر مورد توجه قرار میگیرد . این مثال مصداق بارز این هست ما آدمها عاشق چیزی میشویم که حسرتش داریم .
بازی به خوبی این درس را برای ما دوباره تکرار میکند مثل نمونه های ویژگیهای مرد جنگلی درست به مانند ظاهر خنده دار و ساده دل بودناش ، از همه بیشتر توان حبس نفس در زیر آب را دارد . راهب با توجه به قدرت تمرکز، عقاید و جادوهای گوناگون ، اشیا و وسایل را از راهی دور جا به جا میکند و همینطور تواناییهای مخصوص بقیهی شخصیتها .
تمام این قابلیتها را معرفی کردم زیرا وجودشان به شکلی جادویی و در عین حال ساده با بطن داستان ربط پیدا میکند. باور کنید که نوشتن دو پایان مختلف برای هر یک از شخصیتها، به هیچ عنوان کار سادهای نبوده زیرا ربط دادنشون با هم کار بسیار مشکلی هست .
وقتی بازی پایان میرسد شما حسی شبیه به این داستان فلسفی معروف دارید که خلاصهش درباره ی چند مرد زندانی شده که فقط میتوانستند سایه آتش از پشتشان روی دیوار افتاده بود ببینند ، یکی از همین افراد بعد از اتفاقاتی میتواند به بیرون از غار راه پیدا کند ، و با یک دنیای جدیدی که با تصوراتش فرق داشت روبرو میشود و برمیگردد به درون غار تا برای بقیه از چیزهایی که دیده تعریف کنه ، اما باورشان نمیشود و ترجیح دادن درچهارچوب امن جهالتشون باقی بمانند .
این تیکه ای از داستان حس وحالش بی شباهت به بعد از پایان رساندن بازی The Cave به خودمان و کاراکترهای بازی که تو غار ماندند ، نیست . برای اینکه به همه جای بازی سر بزنید و تموم آبجکتهای بازی را جمع کنید باید ۳ بار با ۳ شخصیت متفاوت دوباره بازی کنید تا همه پایان ها و مسیرها و داستان و تیکه های تصویر قابل دیدن باشد . پایان خاص و نمادین بازی تاثیرگذار و به یادماندنی خواهد بود و بی شباهت به ادامه ی مسیر رستگاری را که همهی انسانها مچبورند قدم بگذارند نیست .
چهارده پایان گوناگون ، هفت شخصیت دوستداشتنی با پیشینه های متفاوت ، انواع دنیاهای عجیب غریب ولی باور پذیر و متنوع ، شنیدن قصهای ساده و دلنشین همراه با روایت مثال زدنی و در نهایت غاری که به خودش ختم خواهد شد ، دلیل هایی برای بازی کردن این عنوان هستند. شاید داستان و نوع روایت بچه گانه و مثل کتاب داستان کودکان به نظر بقیه برسد اما بازی حرف های زیاد و بزرگی برای گفتن دارد .
امکان دارد جدی گرفته نشود و مورد تمسخر بعضی ها واقع گردد . با شروع بازی گیمر با حس ناشناخته بودن و ندانستن شروع و رفته رفته با پایان بازی حس پختگی جایاش میگیرد . مثل سفری که ما رو به تکامل زندگی خودمون میرساند و توضیحاتی در رابط جهان بینی مورد نظر خودمان به دست میآوریم ،
جزو محدود بازی هایی که شیرینی تجربهاش تا مدت زیادی همراهتن باقی میماند و پس از پایان رساندن بازی فراموشش نمیکنید و راجب بازی و پیام هاش ذهنتون مشغول میشه ، در آخر بهانه ای برای بازی نکردن این عنوان ندارید oid, Microsoft Windows, Macintosh operating systems, iOS , Linux, PlayStation 3, Xbox 360, Wii U, Ouya برای بیشتر پلتفرم ها در دسترسه پس زمان از دست ندهید و خودتان از ماجراجویی بی تکرار محروم نکنید .