نقد و بررسی Crash Bandicoot 4: It’s About Time در زیر مشاهده می کنید
حس نوستالژی یکی از دوست داشتنی حس هایی است که ما انسان ها در طول زندگی تجربه می کنیم. حال این حس نوستالژی می تواند از طریق یک کتاب، یک فیلم، یک مکان و یا حتی یک انسان ایجاد شود. دنیای بازی های ویدئویی نیز پر است از عناوین، اتفاقات و آثاری که به پدیده های نوستالژیک برای مخاطبان تبدیل شده اند.
برای مثال برای بسیاری از ما ایرانی ها، بازی Stronghold Crusader, و دوبله خاطره انگیزش یک نوستالژی تمام عیار است. یا اگر بخواهیم عقب تر برویم، عنوان پپسی من بر روی اولین کنسول پلی استیشن. از این دسته آثار، عناوین مختلفی وجود دارند که هر کدام برای قشر و گروهی خاطره انگیز و نوستالژیک هستند.
یکی از این نوستالژی های بزرگ و معروف، سه گانه Crash ساخته ناتی داگ در اواخر دهه نود بود. عنوان پلتفرمینگی که به لطف طراحی خاص و جذاب و شخصیت های عجیب و غریبش به محبوبیتی قابل توجه دست یافته بود.
اما داستان این فرانچایز، پس از عرضه نسخه سوم به نوعی به پایان رسید و پرونده این فرانچایز بسته شد. تا اینکه پس از خریداری امتیاز این IP توسط اکتیویژن، شاهد آن بودیم که سه نسخه اول این سری در قالب یک عنوان مجزا برای نسل هشتم عرضه گردید.
این عرضه بسیار موفقیت آمیز بود و میلیون ها نفر که سالها قبل با این فرانچایز خاطره داشتند، به لطف حس نوستالژی هم که شده Sane Trilogy را خریداری کردند.
این اتفاق گمانه زنی ها در مورد ادامه فرانچایز را بالا برد تا اینکه نهایتا به طور رسمی شاهد ادامه این فرانچایز، در قالب نسخه چهارم به نام It’s about Time بودیم. بازی که دنباله و Sequel مستقیمی برای نسخه سوم بازی به شمار می آید. پس اجازه دهید برویم سراغ نقد و بررسی این بازی جذاب
نام کامل:Cras Bandicoot 4:It’s about Time
سازنده:Tous for Bob
ناشر: Activision
امتیاز متا: ۸۶
داستان بازی درست پس از اتفاقات نسخه Warped در جریان است. جایی که پس از شکست در مقابل Crash Bandicoot, حالا Uka Uka در تلاش است تا خودش و دکتر Cortex و دکتر Tropy را آزاد سازد. تلاش های او شمافی در زمان و مکان ایجاد کرده، و باعث فرار Cortex و Tropy می شود هر چند خود او بیهوش می شود.
از طرف دیگر این دو که موفق به فرار می شوند این هدف را دارند تا جهان های متعدد را به چنگ آورده و بر زمان های مختلف و دنیاهای گوناگون یا همان Multiverse تسلط پیدا کنند. در همین زمان Aku Aku برادر Uka Uka که عدم تعادل زمان و مکان را حس میکند، به سرعت خود را پیش Crash Bandicoot می رساند.
در ادامه فعل و انفعالات مختلفی رخ می دهد که اشاره به آنها اتفاقات داستان را اسپویل می کند ولی فقط به گفتن این نکته اکتفا می کنم که هدف Crash Bandicoot, خواهرش Coco و همراهانش، پیدا کردن ماسک های Quantum است.
از لحاظ داستانی، باید گفت روند اتفاقات بازی خوشبختانه درست، حساب شده و قابل قبول است و به لطف سینماتیک های جذاب کارتونی، اتفاقات بازی به خوبی برای مخاطبان به نمایش در می آیند. البته بدیهی است اهمیت و پررنگی نقش داستان در یک عنوان پلتفرمر، بسیار سطحی و کم است. با این وجود باید گفت اقدام سازندگان برای ادامه دادن داستان اریجینال سری بعد از بیش از دو دهه، تحسین برانگیز بوده است.
و اما برویم سراغ گیم پلی، هسته مرکزی یک عنوان پلتفرمر. نسخه It’s about Time تقرییا تمام ویژگی ها، المان ها، قابلیت ها و موارد سه گانه اصلی و Sane trilogy را حفظ کرده است.
همین مسأله باعث شده با وجود شکل و شمایل مدرن و جدید، بازی کاملا کلاسیک باشد و باب میل و سلیقه مخاطبان قدیمی و هواداران دو آتیشه این فرانچایز.
اما چیزی که باعث فوق العاده شدن گیم پلی و المان های مرتبط با آن شده است، تلفیق ویژگی های جدید و قدیمی است. در این نسخه شاهد موارد مختلفی هستیم که هر چند به نوبه خود نکات انقلابی یا خیلی جدیدی نیستند، اما رنگ و بویی تازه به پلتفرمینگ بازی بخشیده اند. از استفاده از طناب (Rope Swinging) گرفته، تا راه رفتن بر روی دیوار ها (Wall Running) و همچنین اضافه شدن بخش جدید Retro…
اجازه دهید توضیحاتی در مورد حالت Retro بدهم. هنگام شروع بازی، بازی این امکان را می دهد که از بین دو مود Retro و یا Modern یک کدام را انتخاب کنید. حالت Modern به نوعی درجه سختی معمولی بازی است که شما تعداد بینهایتی جان داشته، و همیشه بعد از مرگ از جای آخرین Checkpoint زنده می شوید.
حالت Retro همان حالت کلاسیک است که تعداد جان های شما محدود است و وقتی تمام شود، می بایست کل مرحله را از اول آغاز کنید.
وجود هر دو این حالت ها، موجب شده هم هواداران قدیمی بتوانند از حالت هاردکور و چالش برانگیز نسخه های قدیمی بهره ببرند و لذت ببرند، و هم افرادی که تازه کار هستند و به دنبال چالش خیلی زیاد نیستند بتوانند با بازی ارتباط برقرار سازند.
به دلیل ماهیت داستان بازی که شدیدا با سفر در زمان و موارد این چنینی گره خورده، شاهد مراحلی جذاب در انواع و اقسام لوکیشن های مختلف هستیم. از مراحل جنگلی یا کشتی دزدان دریایی کرفته،
تا شهرهایی با ماشین های پرنده، مناطق برفی و خلاصه هر جایی که فکرش را بکنید. در واقع ماهیت سفر در زمان بستر بی نظیری برای سازندگان بازی خلق ساخته تا بتوانند مراحل بسیار متنوع را خلق کنند.
همانطور که گفتم شما بایستی ماسک های کوانتومی را در طول مراحل مختلف پیدا کنید. بعد از آزاد کردن هر ماسک، آن ماسک در طول مراحل بعدی وجود خواهد داشت. ماسک های کوانتومی همانطور که احتمالا از اسمشان فهمیده اید، قابلیت های مکان-زمانی در اختیار بازیبازان قرار می دهند.
برای مثال یکی از ماسک ها جاذبه را برعکس و خنثی کرده و به نوعی قابلیت پرواز را فراهم می سازد و ماسکی دیگر اجازه آهسته کردن زمان را به شما می دهد.
وجود این ماسک ها و قابلیت ها در بازی، عمق فوق العاده ای به گیم پلی بازی بخشیده اند و از طرف دیگر چون مراحل بازی غالبا طولانی و پر از پیچ و خم و چالش های مختلف هستند، این قابلیت ها مانع یکنواختی روند مراحل می شوند.
در هر بخش از بازی، شاهد مراحل انتخابی ولی بسیار جذابی هستیم که در آن بازیبازان در نقش دوستان کرش بندیکوت مانند Tawna و Dingodile قرار می گیرند. نکته فوق العاده در مورد این شخصیت ها این است که آنها هر کدام قابلیت های مخصوص خود را دارا هستند به همین دلیل بازی با هر کدام آنها تجربه ای متفاوت به ارمغان خواهد آورد.
برای مثال Cortex قابلیت دابل جامپ یا چرخش را دارا نیست، اما در عوض سلاحی دارد که دشمنان را به سکو های قابل استفاده تبدیل می کند. در طراحی مراحل نیز به شدت به قابلیت های این شخصیت ها و کاربرد های آنان توجه شده تا به طور عینی و کاربردی شاهد استفاده از این قابلیت های متفاوت و جذاب در طول مراحل باشیم.
اشاره به این نکته نیز ضروری است که It’s about Time, مانند سه گانه کلاسیک عنوانی چالش برانگیز است(حتی اگر مود Modern را انتخاب کنید). چرا که مراحل طولانی و سخت هستند و برخی لحظات آمادگی ذهنی بسیار بالایی را طلب می کند چرا که هم باید در زمان بندی پرش ها، حرکات و جابه جایی دقت داشته باشید
و هم اینکه در برخی قسمت ها، می بایست چندین پرش و حرکت را در فواصل زمانی بسیار کوتاه و نزدیک به هم با دقت بالا انجام دهید. البته باید بگویم به شخصه سختی و چالش بازی را اصلا آزار دهنده نمی دانم بلکه بسیار چالش جذاب و لذت بخشی را تجربه کردم.
و اما می رسیم به مهم ترین نقص و مشکل بازی، و آن هم وجود مرگ ها عجیب و بدون دلیل یا همان Cheap Deaths. در طول مراحل مختلف و لحظات مختلف، قطعا با مواردی برخورد خواهید کرد که شما به درستی پریده و روی سکوی مورد نظر قرار گرفته اید اما با این وجود به پایین پرتاب شده و می میرید.
یا لحظاتی که پرش ها، حرکات و قابلیت های شما با باگی کوچک ترکیب شده، و باعث مرگ می شود. البته باید بگویم این اتفاقات کم رنگ و گاه و بیگاه هستند اما اگر در بخش Retro مشغول بازی باشید، حتی یک جان نیز بسیار مهم و ارزشمند است.
گرافیک هنری بازی را باید فوق العاده دانست. محیط ها و مراحل گوناگون با تم های مختلف مثل: جنگلی، رباتیک، مدرن، یخی و … موجب شده تا شاهد مناطق و مراحل چشم نواز، پویا و جذابی باشیم.
این تنوع در لوکیشن ها، از طرف دیگر باعث شده شاهد طیف وسیعی از رنگ پردازی در محیط ها باشیم. تنوع طیف رنگ باعث شده است محیط های بازی اصلا خسته کننده و تکراری به نظر نیایند و همواره بازی حس شادابی و جذاب بودن خود را حفظ کند.
در بخش موسقی، باید بگویم عملکرد سازندگان فوق العاده راضی کننده بوده است. ساندترک یک بازی پلتفرمر، در وهله اول باید همخوانی کلی با سبک بازی داشته باشد، و در وهله دوم با توجه به تم و حال و هوای هر مرحله، با آن بخش همخوانی داشته باشد. و خوشبختانه ساندترک It’s about Time هر دو ویژگی را داراست.
نه تنها به طور کلی موسیقی بازی کاملا با فضای بازی سازگار است، بلکه عوض شدن هر دنیای و سری مراحل، به معنی عوض شدن موسیقی زمینه است که کاملا نیز منطقی و درست به نظر می رسد. در کل موسیقی در یک عنوان پلتفرمر به مانند یک ادویه عمل می کند که خوشبختانه در این بازی، شاهد یک ادویه فوق العاده مطبوع بوده ایم!
سخن پایانی:
بازی Crash Bandicoot 4: It’s about Time, یک دنباله فوق العاده برای سه گانه کلاسیک ناتی داک به شمار می آید. این عنوان به خوبی موفق شده که هم المان ها و ویژگی های نسخه های کلاسیک را حفظ کند،
و هم با اضافه کردن ویژگی های حدید و ظاهر مدرن، بازی برای مخاطبان جدید نیز جذاب سازد. خوشبختانه بازی از حیث محتوا نیز بسیار کامل است و ده ها ساعت می تواند شما را سرگرم سازد. اگر از علاقمندان کرش بندیکوت و در کل عناوین پلتفرمر جذاب هستید، در تجربه این عنوان شک نکنید.