نگاهی به بدترین بازیهای معروف به روایت متاکریتیک . سایت متاکریتیک با ارائه میانگین امتیاز منتقدان به بازیهای ویدیویی، آنها را بهنوعی طبقهبندی میکند و در اینجا سری زدهایم به بازیهای معروف و بزرگی که در متاکریتیک با رنگ قرمز مشخص شدهاند.
در دنیای بازیهای ویدیویی هم مثل هر صنعت سرگرمی دیگری، هر چند وقت یک بار شاهد معرفی آثاری هستیم که خیلی زود وارد فهرست انتظار علاقمندان میشوند؛ بازیهایی که یا جذابیت خاصی دارند، یا سازندگان مطرحی روی آنها کار میکنند یا متعلق به مجموعهای محبوب هستند که طرفداران برای تجربه بازی جدید آن مجموعه لحظهشماری میکنند.
هرچند خیلی از این بازیها درنهایت به جایگاه مناسبی میرسند و دوستداران خود را به خوبی سرگرم میکنند، ولی بارها هم پیش آمده که این آثار با سرنوشت خوبی مواجه نشده و به نتایج فاجعهباری رسیدهاند؛ در حدی که حتی به بازیهایی متوسط هم تبدیل نشده و پایینتر از این محدوده رفته و به جایی رسیدهاند که بدبینترین افراد هم انتظار آن را نداشتهاند.
در این مقاله زومجی قصد داریم به سراغ تعدادی از معروفترین بازیهای ناکام این صنعت برویم و برای تهیه فهرستی از این آثار، از نظرات منتقدان کمک گرفتهایم؛ نظراتی که در قالب امتیاز در سایت متاکریتیک جمعبندی شده و میانگین امتیازهای هر بازی را میتوان در آنجا مشاهده کرد و تا حدودی به کیفیت آن پی برد.
البته میانگین امتیازهای یک بازی را نباید تنها ملاک لذت بردن یا نبردن از آن دانست و ممکن است هر گیمری به آثاری علاقه داشته باشد که میانگین خیلی بالایی هم کسب نکردهاند یا معتقد باشد که بازی خاصی با میانگین نجومی، خیلی هم اثر درجه یکی نیست و میانگین امتیازی بیشتر از حق خود دریافت کرده است.
به هر حال بحث سلیقه همیشه فاکتور مهمی در این زمینهها بوده و ما هم با علاقه داشتن یا نداشتن به بازیها فقط براساس میانگین امتیاز آنها موافق نیستیم، ولی بازیهای این فهرست در محدودهای به سر میبرند که کمی از بحث سلیقه خارج شده و احتمالاً ایرادات اساسی داشتهاند که میانگین امتیاز آنها حتی به ۵۰ هم نرسیده است.
سایت متاکریتیک در تعیین کیفیت بازیها از یک سیستم رنگبندی استفاده میکند که در آن میانگین ۷۵ تا ۱۰۰ با رنگ سبز (خوب) مشخص شده، میانگین ۵۰ تا ۷۴ با رنگ زرد (متوسط) در نظر گرفته شده و میانگین ۴۹ به پایین هم بهعنوان بازیهای ضعیف، رنگ قرمز را به خود اختصاص دادهاند. در اینجا فقط به سراغ بازیهای قرمز رفتهایم؛ آثاری که یا سازنده و ناشر مطرحی داشتهاند، یا متعلق به مجموعه محبوب و بزرگی بودهاند ولی کیفیت آنها به اندازهای پایین بوده که ترکیب نظرات منتقدان مختلف به میانگین ۴۹ یا کمتر برای آنها منجر شده است.
باید به این نکته هم اشاره کنیم که هر بازی در سایت متاکریتیک با میانگین امتیازهای متفاوتی روی پلتفرمهای مختلف همراه است که این قضیه به مواردی مثل تفاوت منتقدان هر پلتفرم و تعداد امتیازهای ثبت شده برای هر پلتفرم مربوط میشود. به این دلیل که معمولاً امتیازهای بیشتر به میانگین دقیقتری ختم میشود،
برای بازیهایی که روی پلتفرمهای متنوعی عرضه شدهاند به سراغ نسخهای رفتهایم که بیشترین تعداد امتیاز برای آن ثبت شده است. مثلاً اگر یک بازی روی پلی استیشن ۴ با ۵۰ نقد به میانگین ۴۵ و روی ایکس باکس وان با ۳۰ نقد به میانگین ۴۸ رسیده، در اینجا میانگین ۴۵ را برای آن در نظر گرفتهایم.
۲۵. Duke Nukem Forever
- سازنده: 3D Realms/Gearbox Software
- ناشر: 2K Games
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۱
- پلتفرمها: پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۴۹
بازی Duke Nukem اثر Apogee Software (که بعدها به 3D Realms تغییر نام پیدا کرد) درحالی سال ۱۹۹۱ وارد بازار شد که در قالب یک بازی دوبعدی با المانهای شوتر و پلتفرمر، دستاورد خاصی بهدنبال نداشت و بعدها نسخه دوم آن هم با وجود بهبود کیفیت، به جایگاه خیلی بالایی نرسید. ولی در سال ۱۹۹۶ با انتشار بازی Duke Nukem 3D بود که نام و آوازهی این سری بر سر زبانها افتاده و بازی بهعنوان یکی از شوترهای اول شخص خوشساخت آن سالها، هیاهوی زیادی به پا کرد.
Duke Nukem 3D به موفقیتهای بسیاری رسید و هم منتقدان بهشدت از آن استقبال کردند و هم فروش بالایی را تجربه کرد. بنابراین طبیعی بود که 3D Realms به فکر ادامه دادن آن باشد و بعدها نسخههای جانبی مختلفی از این مجموعه عرضه شد، ولی قرار بود در همان دوران نسخه اصلی دیگری هم با نام Duke Nukem Forever عرضه شود که این قضیه با چنان ماجراهای عجیبی همراه شد که در صنعت بازی کمتر مشابهی دارد.
درحالیکه سازندگان بازی در سال ۱۹۹۷ خبر از تولید این نسخه دادند و بعدها هم تصاویر و ویدیوهایی از آن منتشر شد که نشان از کیفیت بالا و گرافیک فوقالعاده بازی نسبت به آن دوران داشت، به تدریج مشکلات مختلفی برای پروژه ایجاد شد. از تیره شدن روابط 3D Realms و Take-Two Interactive بهعنوان شرکتی که حق انتشار بازی را در دست داشت، تا اتفاقاتی که درون خود استودیو رخ میداد و به تدریج کار را به جایی رساند که این استودیوی مطرح تا مرز تعطیلی پیش رفته و تعداد کارمندان آن به کمترین حد ممکن رسید.
پس از پشت سر گذاشتن ماجراهای مختلف، در سال ۲۰۱۰ نوبت به استودیو گیرباکس سافتور رسید که اداره پروژه را بهدست گرفته و آن را به پایان برساند. درنهایت هم هرچند بازی بعد از حدود ۱۵ سال آماده شد، ولی تفاوت زیادی با ایدههای اولیه 3D Realms داشت و دیگر آن اثر جذاب و خوشساختی نبود که طرفداران «دوک نوکم» انتظارش را داشتند؛ بازی بیکیفیتی که در اکثر بخشها با ضعفهای اساسی روبهرو بود و نه گیمپلی لذتبخشی را ارائه میداد و نه حال و هوای ساختارشکنانهی قبلی در آن به چشم میخورد و از نظر بصری هم تاریخ مصرف آن به سر رسیده بود.
در مجموع Duke Nukem Forever را میتوان نمونهای از آثاری دانست که طرفداران ترجیح میدهند در اوج با آنها خداحافظی کنند؛ پروژهای که هم منتقدان بههیچوجه از آن راضی نبودند و هم فروش مناسبی در حد و اندازههای نام دوک نوکم نداشت؛ بهطوریکه یک ماه بعد از انتشار بازی اعلام شد فروش اولیهی آن تقریباً نصف پیشبینیها بوده است.
Final Fantasy XIV Online (2010) .۲۴
- سازنده: Square Enix
- ناشر: Square Enix
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۰
- پلتفرم: پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۴۹
در این سالها وقتی از فاینال فانتزی ۱۴ صحبت میشود، معمولاً منظور بازی خوشساختی است که در سال ۲۰۱۳ برای پلی استیشن ۳ و پی سی عرضه شد و بعدها نسخههای پلی استیشن ۴ و پلی استیشن ۵ آن نیز بهدست علاقمندان رسید؛ یک MMORPG دوستداشتنی که توانسته در طول این سالها بهلطف کیفیت بالای خود و بستههای الحاقی جذابی مثل Final Fantasy XIV: Endwalker (که مدتی قبل با میانگین امتیاز ۹۱ عرضه شد) به موفقیت بالایی برسد.
ولی در سال ۲۰۱۰ بازی دیگری تحت عنوان فاینال فانتزی ۱۴ برای پی سی منتشر شده بود که دستکمی از یک فاجعه نداشت. اسکوئر انیکس پیش از عرضه این بازی هم سابقه کار روی آثار MMORPG را داشت و فاینال فانتزی ۱۱ در سال ۲۰۰۲ به این سبک عرضه شده و بازی خوبی هم محسوب میشد، ولی آنها در تولید فاینال فانتزی ۱۴ اشتباهات عجیبی را مرتکب شدند و با وجود خلق دنیایی با پتانسیل بالا به نام Eorzea، نتوانستد به خوبی از آن استفاده کنند و محدودیتهای مختلف درکنار ایرادات فنی فراوان و رابط کاربری نامناسب، دست بهدست هم دادند تا منتقدان با میانگین امتیاز ۴۹ از آن استقبال کنند.
بازی فاینال فانتزی ۱۴ را میشد اثری ناقص دانست که شاید با کار بیشتر بهجای خیلی بهتری میرسید، ولی عجله در انتشار آن باعث شد سرنوشت خیلی تلخی پیدا کند و البته این تلخی بعد از سه سال جای خود را به شیرینی داد؛ زمانیکه اسکوئر انیکس با درس گرفتن از مشکلات گذشته، دست به احیای اساسی بازی زده و نائوکی یوشیدا، کارگردان پروژه کاری کرد که کمتر مشابه آن را در صنعت بازی دیدهایم؛
تبدیل یک نام کاملاً شکستخورده به نامی درخشان که توانست با پسوند مناسب «قلمرو دوباره متولد شده» (A Realm Reborn) و کیفیت بالای خود باعث جذب دوستداران فاینال فانتزی و حتی خیلی از گیمرهای نهچندان آشنا با این مجموعه شود و همچنان پس از گذشت بیش از هشت سال از این احیای عظیم، به حیات خود ادامه میدهد.
یوشیدا این روزها تهیهکننده بازی فاینال فانتزی ۱۶ محسوب میشود و نظارت او روی پروژه باعث شده خیلیها امید زیادی به این نسخه داشته باشند.
۲۳. Aliens: Colonial Marines
- سازنده: Gearbox Software
- ناشر: Sega
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۳
- پلتفرمها: پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۴۸
سومین بازی فهرست ما هم از جهاتی به Duke Nukem Forever شباهت دارد. از یک طرف استودیو گیرباکس سافتور این بار هم در تولید پروژه دخیل بوده و از طرف دیگر باز هم با اثری مواجه هستیم که ساخت آن مدتها طول کشیده و درنهایت به یک بازی ضعیف تبدیل شده است.
اواسط دهه ۲۰۰۰ بود که مدیران گیرباکس به فکر ساخت یک بازی ویدیویی براساس سری فیلمهای بیگانه (Alien) افتادند و برایان مارتل، یکی از اعضای بلندمرتبه استودیو هم در این رابطه ملاقاتی با ریدلی اسکات، کارگردان فیلم بیگانه داشت.
البته مدتی طول کشید تا قضیه جدی شود و بعدها وقتی سگا در سال ۲۰۰۶ حق ساخت بازیهای ویدیویی براساس مجموعه بیگانه را بهدست آورد، با گیرباکس به توافق رسید تا یک شوتر اول شخص با نام Aliens: Colonial Marines در ارتباط با این دنیای ترسناک بسازد، آن هم با ماجراهایی که بعد از فیلم بیگانهها (Aliens) رخ میداد.
قرار بود گیمپلی بازی تمرکز زیادی روی حالت تاکتیکی و تیمی داشته و استفاده از استراتژیهای هوشمندانه در آن نقش پررنگتری نسبت به اکشن خشک و خالی داشته باشد. همچنین افرادی مثل سید مید هم در تولید پروژه نقش داشتند؛ هنرمند مفهومی مطرحی که در شکلگیری دنیای بیگانهها به جیمز کامرون کمک کرده بود و اکنون به علت ارتباط تنگاتنگ بازی با آن فیلم، قرار بود به گیرباکس هم کمک کند.
همه چیز خبر از تولید یک پروژه مهیج و جذاب میداد، ولی بعد از مدتی گیرباکس به تدریج کار روی این اثر را رها کرده و وقت خود را صرف تولید بازی بوردرلندز (Borderlands) و Duke Nukem Forever کرد. و برای اینکه پروژه بهطور کامل تعطیل نشود، هدایت آن را بهدست استودیوی دیگری به نام TimeGate Studios سپرد.
اعضای این استودیو هم در تولید بازی با مشکلات زیادی مواجه شدند و درنهایت وقتی گیرباکس حدود یک سال قبل از تاریخ عرضه اعلامشده برای بازی به سراغ آن رفت و برای انجام کارهای نهایی آن را تحویل گرفت، متوجه شد که اوضاع خیلی خرابتر از چیزی است که تصور میکرده است.
بازی Aliens: Colonial Marines شاید میتوانست با صرف زمان بیشتر به اثری بهتر تبدیل شود، ولی سگا که پیش از آن هم فرصت زیادی به گیرباکس داده بود، دیگر تحمل تأخیر بیشتری را نداشت و بازی در وضعیتی وارد بازار شد که تقریباً تمام بخشهای آن درگیر ایرادات اساسی بودند؛ بهطوریکه هم از نظر گرافیکی در حد مطلوبی نبود و ایرادات فنی زیادی داشت، هم گیمپلی بازی در حدی نبود که آن را نجات دهد و حتی اتمسفر بازی هم آن چیزی نبود که طرفداران سری بیگانه و زنومورفها به دنبالش بودند.
همه اینها درنهایت دست بهدست هم داد تا بازی Aliens: Colonial Marines به یکی از ضعیفترین آثارِ آخرین سال نسل هفتم کنسولها تبدیل شود و یک بار دیگر شاهد نحس بودن این نام برای بازیهای ویدیویی بیگانه باشیم. چرا که سالها قبل از آن هم قرار بود بازی دیگری با همین نام توسط استودیو Check Six Games برای پلی استیشن ۲ تولید شود که آن بازی هم سرنوشت خوبی نداشت و تولیدش بعد از مدتی متوقف شد.
۲۲. Call of Juarez: The Cartel
- سازنده: Techland
- ناشر: Ubisoft
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۱
- پلتفرمها: پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۴۷
سبک وسترن از گذشته جزو سبکهای جذاب صنعت بازی بوده و درکنار آثار بزرگی مثل سری Red Dead Redemption، بازیهای دیگری هم بودهاند که طرفداران وسترن را جذب خود کردهاند. یکی از بهترین نمونهها در این زمینه را میتوان سری Call of Juarez دانست؛ مجموعهای که استودیو تک لند آن را در سال ۲۰۰۶ آغاز کرد و توانست با روایت داستان دو شخصیت متفاوت در قالب یک شوتر اول شخص، به موفقیتهای زیادی برسد.
بعدها نسخه دوم بازی با عنوان Call of Juarez: Bound in Blood حتی از نسخه اول هم بهتر عمل کرد و درکنار داستان جذاب خود که حکم پیشدرآمدی بر بازی اول را داشت، گیمپلی مهیج و باکیفیتی را ارائه میداد. ولی درحالیکه دوستداران وسترن بیصبرانه منتظر نسخه سوم این مجموعه بودند، بازی Call of Juarez: The Cartel تمام امید و آرزوهای آنها را بر باد داد.
ماجراهای این نسخه بهجای رخ دادن در سالها قبل درون غرب وحشی، در دوران مدرن و شهرهای امروزی دنبال میشد و برخلاف قبل که شاهد مبارزه کابویها بودیم، این بار باید داستان متفاوتی را در ارتباط با کارتلهای قاچاق مواد مخدر دنبال میکردیم!
از همان روزهای اول معرفی پروژه، انتقادات نسبت به آن شروع شد و البته تک لند عقیده داشت که با وجود امروزی شدن بازی، همچنان حس و حال وسترن در آن به چشم میخورد، البته به شکلی مدرن. سرانجام انتشار بازی نشان داد که نهتنها خبری از آن فضای جذاب غرب وحشی نیست، بلکه کیفیت بازی هم افت عجیبی کرده و فاصلهای نجومی با دو نسخه قبلی دارد؛ به شکلی که منتقدان هم حسابی آن را کوبیدند و میانگین امتیازهای بازی در متاکریتیک، حدود ۳۰ نمره کمتر از نسخه دوم شد.
گذشته از گیمپلی بازی که ایراداتی به آن گرفته میشد، اشکالات فنی زیادی هم در بازی وجود داشت و از نظر داستان و شخصیتپردازی هم قابل مقایسه با نسخههای قبلی نبود و همه اینها باعث شدند این نسخه از Call of Juarez به جایگاه مناسبی نرسد. ولی خوشبختانه دو سال بعد شاهد انتشار بازی Call of Juarez: Gunslinger بودیم که این بار بازگشت زیبایی به دوران وسترن داشت و هرچند داستان آن از ماجراهای خاندان «مککال» فاصله گرفته بود، ولی بهلطف شخصیت اصلی جذاب خود و نحوه روایت متفاوتش، طرفداران زیادی پیدا کرد.
۲۱. Sonic the Hedgehog (2006)
- سازنده: Sonic Team
- ناشر: Sega
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۶
- پلتفرمها: پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰
- میانگین متاکریتیک: ۴۶
مجموعه «سونیک» را میتوان یکی از رکوردداران صنعت بازی در زمینه بالا و پایین رفتن کیفیت دانست؛ بازیهایی که در ابتدای کار شروعی فوقالعاده داشتند و در نسخههای دوبعدی اولیه، به نماد اصلی سگا و کنسول جنسیس تبدیل شدند ولی بعد از مدتی با وارد شدن به فضای سهبعدی، افت کیفیت آنها شروع شد و البته دراینمیان بازیهایی مثل دو نسخه Sonic Adventure هم بودند که به موفقیتهای زیادی رسیدند.
اما فاجعه بزرگ برای این مجموعه زمانی رقم خورد که در وسط هیاهوی نسل هفتم کنسولها، سگا هوس کرد نسخه سهبعدی جدیدی با بهرهگیری از قدرت پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ تهیه کند. این نسخه بدون پسوند که با عنوان سونیک ۲۰۰۶ هم شناخته میشد، قرار بود حالتی واقعگرایانهتر و حماسیتر از قبل داشته باشد و اثری بزرگ با فیزیک خیرهکننده را شاهد باشیم که سونیک را وارد ماجراهایی جدیتر از همیشه میکند.
درحالیکه مراحل تولید پروژه در سونیک تیم دنبال میشد، بعد از مدتی سگا تصمیم گرفت درکنار آن پروژه دیگری را هم از سونیک برای کنسول وی (Wii) تولید کند که با عنوان Sonic and the Secret Rings، تفاوتهای زیادی با سونیک ۲۰۰۶ داشت. همین قضیه هم باعث شد تیم تولید به دو بخش تقسیم شده و کار برای سازندگان سونیک ۲۰۰۶ سختتر از قبل شود، مخصوصاً با درنظرگرفتن اینکه زمان زیادی هم تا روز عرضه بازی نداشتند و امکان به تأخیر انداختن آن هم وجود نداشت.
درنهایت این بازی سونیک درحالی عرضه شد که بدبینترین طرفداران خارپشت آبی سگا هم انتظار چنین واکنشی را از طرف منتقدان نداشتند؛ منتقدانی که بدون هیچ رحمی بازی را منهدم کرده و به خاطر ایرادات پرشمار در بخشهای مختلف و مخصوصاً گیمپلی، طراحی مراحل و دوربین، آن را به منطقه قرمزرنگ متاکریتیک کشاندند. فاجعه سونیک ۲۰۰۶ در همانجا به پایان نرسید و حتی همین الآن که سالها از آن دوران گذشته نیز همچنان بازی مورد تمسخر گیمرها قرار میگیرد و شوخیهای زیادی با آن میکنند.
همانطور که پیش از این هم گفتیم، سری سونیک سابقه زیادی در اوج و فرودهای متعدد دارد و مثلاً بازی Sonic Mania که سال ۲۰۱۷ منتشر شد، این سری را به روزهای خوب خود برگرداند و البته بازی Sonic Forces در همان سال و تنها چند ماه بعد از Sonic Mania، یک بار دیگر با میانگین امتیازی در محدوده ۵۰ باعث شد نمودار سینوسی سونیک به مسیر خود ادامه دهد.
دراینمیان بازی Shadow the Hedgehog را هم بهعنوان اثر فرعی این مجموعه داشتهایم که در سال ۲۰۰۵ برای پلی استیشن ۲، ایکس باکس و گیم کیوب منتشر شد و میتوانست با میانگین امتیاز ۴۵ وارد فهرست ما شود، و همچنین Sonic Boom: Rise of Lyric روی کنسول وی یو که با میانگین امتیاز ۳۲ به یک فاجعه شباهت داشت، ولی به احترام لحظات خوبی که با سونیک و دوستانش داشتهایم، به همین یک مورد سونیک ۲۰۰۶ در این فهرست رضایت میدهیم!
۲۰. Golden Axe: Beast Rider
- سازنده: Secret Level
- ناشر: Sega
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۸
- پلتفرمها: پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰
- میانگین متاکریتیک: ۴۵
یکی از ناراحتکنندهترین آثار این فهرست را میتوان همین بازی Golden Axe: Beast Rider دانست؛ اثری که تمام امید و آرزوهای طرفداران قدیمی «گلدن اکس/تبر طلایی» را نابود کرد.
سری گلدن اکس جزو محبوبترین آثار کنسول سگا جنسیس بود و در ایران هم علاقمندان پرشماری داشت؛ مجموعهای به سبک Beat ’em up که بازیکنها را با کمک سلاحهایی مثل تبر و شمشیر به جنگ دشمنان میفرستاد و امکان سواری گرفتن از موجوداتی عجیب را هم به آنها میداد. از این مجموعه بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ سه نسخه اصلی و یک نسخه مخصوص آرکید تولید شد و هرچند در بعضی موارد (مخصوصاً نسخه سوم) انتقاداتی به همراه داشت، ولی طرفداران خود را به خوبی در دنیای فانتزی و قرون وسطاییاش سرگرم میکرد.
بعدها دیگر خبر خاصی از گلدن اکس نشد، به جز نسخهای مبارزهای با عنوان Golden Axe: The Duel که سال ۱۹۹۵ برای دستگاههای آرکید و سگا ساترن عرضه شد و بازسازی نسخه اول با ظاهر سهبعدی برای پلی استیشن ۲. ولی خیلیها به انتظار تجربه بازی جدیدی از این سری بودند تا اینکه بالاخره در سال ۲۰۰۶ اخباری در مورد تولید نسخه جدید گلدن اکس به گوش رسید و مدتی بعد هم اولین تصاویر و ویدیوهای آن منتشر شدند.
این بار قرار بود بازی تمرکز بیشتری روی سواری گرفتن از موجودات مختلف داشته باشد و به همین دلیل هم نام Golden Axe: Beast Rider برای آن انتخاب شد. همچنین شخصیت اصلی بازی هم Tyris Flare بود؛ یک جنگجوی آمازون (قبیلهای که تنها از زنان تشکیل شده است) که از نسخه اول گلدن اکس در این مجموعه حضور داشت. البته Gilius Thunderhead (دورف معروف این مجموعه) و Tarik the Ax Battler (شخصیت اصلی مرد مجموعه) هم در آن حضور داشتند، ولی نه بهعنوان شخصیت قابل بازی.
برخلاف نسخههای قبلی گلدن اکس که حالت دونفره یکی از جذابترین ویژگیهای آنها محسوب میشد، در این نسخه خبری از این حالت نبود و اعلام همین موضوع قبل از انتشار بازی باعث شد طرفداران گلدن اکس احساس خوبی نسبت به آن نداشته باشند.
بعد از عرضه بازی هم مشخص شد این قضیه تنها یکی از ایرادات آن بوده و بازی به قدری در بخشهای مختلف مشکل دارد که بهتر است دوستداران این مجموعه اصلاً به سراغ آن نرفته و خاطرات خوش قدیم را خراب نکنند. استودیوی سازنده بازی یعنی Secret Level که در اواسط تولید بازی به سگا ملحق شده و Sega Studios San Francisco نام گرفت هم دو سال بعد تعطیل شد.
۱۹. 007Legends
- سازنده: Eurocom
- ناشر: Activision
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۲
- پلتفرمها: پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰، وی یو و پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۴۵
درکنار انواع و اقسام فیلمهای «جیمز باند» که با حضور بازیگران مختلف در این دههها تولید شده، صنعت بازی هم از سال ۱۹۸۲ به سراغ این شخصیت محبوب رفته و حدود ۳۰ بازی را در این ارتباط شاهد بودهایم؛ بازیهایی که گاهی اوقات خوب یا متوسط بودهاند، در مواردی ضعیف و حتی در نمونهای مثل GoldenEye 007 در حد شاهکار ظاهر شدهاند. در سال ۲۰۱۲ و دقیقاً در همان روزهای اکران فیلم اسکای فال (Skyfall) با حضور دنیل کریگ، بازی جدید جیمز باند هم با نام 007Legends توسط شرکت اکتیویژن منتشر شد که حکم سقوط آزادی اساسی را برای این قهرمان انگلیسی داشت.
استودیوی سازنده بازی یعنی یوروکام، پیش از آن هم سابقه کار روی بازیهای مأمور ۰۰۷ را داشت. آنها در همان دومین محصول خود در سال ۱۹۹۱ بازی James Bond Jr را ارائه داده بودند و بعدها هم آثار دیگری مثل James Bond 007: Nightfire، The World Is Not Enough و پورت پلی استیشن ۲ بازی Quantum of Solace را درکنار نسخه ۲۰۱۰ بازی GoldenEye 007 بهدست علاقمندان رسانده بودند. همین تجربه فراوان در کار با جیمز باند هم باعث شده بود دوستداران این شخصیت منتظر اثری باشند که در بدترین حالت ممکن هم کیفیت نسبتاً خوبی داشته باشد.
ماجرا وقتی جذابتر میشد که مشخص شد بازی براساس ماجراهایی از تعدادی از فیلمهای کلاسیک این مجموعه تولید میشود و در آن شاهد مأموریتهای متنوعی از فیلمهای Licence to Kill، Moonraker، On Her Majesty’s Secret Service، Goldfinger و Die Another Day درکنار اسکای فال خواهیم بود. بروس فایرستین که سابقه نگارش فیلمنامه تعدادی از فیلمهای قبلی جیمز باند و بعضی از بازیهای این مجموعه را داشت هم درکنار رابین متیوز از یوروکام برای نوشتن داستان انتخاب شده بودند.
ولی همه اینها هم کافی نبودند و درنهایت بازی شکست سختی خورد؛ عاقبتی که خیلیها آن را به تلاش یوروکام برای نزدیک کردن جیمز باند به کال آو دیوتی (Call of Duty) نسبت دادند و از نوع گیمپلی بازی و عدم تناسب آن با شخصیتی مثل مأمور ۰۰۷ ناراضی بودند. بازی در اکثر زمینهها مشکل داشت و بههیچوجه نتوانسته بود از پتانسیل بالای فیلمهای جیمز باند استفاده کند و همین قضیه هم باعث شد نهتنها به میانگین امتیاز ۴۵ در متاکریتیک برسد، بلکه از نظر فروش هم عملکرد ضعیفی داشت.
درنهایت یوروکام که شکست تجاری سختی با این بازی خورده بود، در انتهای همان سال بعد از ۲۴ سال فعالیت به کار خود پایان داد و از آن زمان به بعد هم شاهد بازی جدیدی از جیمز باند نبودهایم. ولی خوشبختانه این روزها استودیویی مشغول کار روی نسخه تازه جیمز باند است که امتحان خود را به خوبی با سری هیتمن (Hitman) پس داده؛ استودیو IO Interactive که تولید بازی را با نام اولیهی Project 007 پیش میبرد و قرار است در آن به نمایش یک جیمز باند جدید و متفاوت بپردازد که پیش از آن مشابهش را ندیدهایم.
۱۸. Teenage Mutant Ninja Turtles: Mutants in Manhattan
- سازنده: PlatinumGames
- ناشر: Activision
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۶
- پلتفرمها: پلی استیشن ۴، ایکس باکس وان، پی سی، پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰
- میانگین متاکریتیک: ۴۴
از سال ۱۹۸۹ که اولین بازی ویدیویی «لاکپشت های نینجا» توسط شرکت کونامی برای NES و پلتفرمهای دیگر ساخته شد، جایگاه ویژه خود را در قلب دوستداران Beat ’em up و اکشن پلتفرمر باز کرد. سالها انواع و اقسام بازیهای TMNT را روی کنسولهای مختلف تجربه کردیم که بعضی از آنها واقعاً هم کیفیتهای بالایی داشتند و بعضی دیگر در حد متوسطی بودند.
ولی با حرکت صنعت بازی به سمت دنیای سهبعدی، لاکپشتهای نینجا هم مثل خیلی دیگر از شخصیتها با روزگار تیره و تاری روبهرو شدند و کیفیت اکثر بازیهای جدید قابل مقایسه با قبل نبود.
درحالیکه طرفداران TMNT از آینده بازیهای سهبعدی این مجموعه کاملاً ناامید شده بودند، ناگهان خبر رسید که پلاتینیوم گیمز در حال کار روی نسخه جدیدی از آن است؛ خبری که شور و شوق زیادی بین علاقمندان به راه انداخت، چرا که پیش از این کیفیت بالای پلاتینیوم گیمز را در آثاری چون بایونتا (Bayonetta) و متال گیر رایزینگ (Metal Gear Rising: Revengeance) دیده بودند
و برای تجربهای مشابه آنها در دنیای TMNT لحظهشماری میکردند. فقط مشکل اینجا بود که خیلیها فراموش کرده بودند پلاتینیوم گیمز درکنار بازیهای خوشساخت خود، آثاری مثل The Legend of Korra با کیفیت پایین را هم در کارنامه دارد.
متأسفانه TMNT ساختهشده توسط پلاتینیوم گیمز هم به سرنوشت بعضی از بازیهای ضعیفتر استودیو دچار شد و «لئوناردو»، «داناتلو»، «رافائل» و «مایکل انجلو» باز هم در ارائه تجربهای دلچسب و جذاب در دنیای سهبعدی ناکام ماندند. بازی از سایتهای معروفی مثل گیماسپات و IGN امتیاز زیر پنج را دریافت کرد و منتقدان از تکراری شدن سریع بازی، مشکلات طراحی مراحل و کمبودها در زمینه دشمنان و غولها گفتند و از نظر تکنیکی هم بازی را اثر چندان خوبی ندانستند.
یکی از بزرگترین کمبودهای بازی هم عدم امکان تجربه آن به شکل Co-op محلی درکنار دوستان بود و قابلیت بازی چندنفره تنها به شکل آنلاین تدارک دیده شده بود که نقطه ضعف بزرگی برای یک بازی TMNT محسوب میشد.
۱۷. Devil’s Third
- سازنده: Valhalla Game Studios
- ناشر: Nintendo
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۵
- پلتفرم: وی یو
- میانگین متاکریتیک: ۴۴
تومونوبو ایتاگاکی تا همین چند سال پیش یکی از بزرگان صنعت بازی محسوب میشد؛ بازیسازی ژاپنی که نهتنها سری مبارزهای Dead or Alive را خلق کرده بود، بلکه توانسته بود با کارگردانی بازی نینجا گایدن (Ninja Gaiden) برای ایکس باکس کاری را انجام دهد که کمتر شاهد آن بودهایم؛ یعنی انتقال یک بازی معروف دوبعدی به بُعد سوم با کیفیتی فوقالعاده بالا.
ایتاگاکی که استودیو تیم نینجا (Team Ninja) را در سال ۱۹۹۵ تأسیس کرده و همواره درکنار شرکت تکمو (Tecmo) بود، در سال ۲۰۰۸ درحالی از این شرکت جدا شد که دعوایی حقوقی را هم با مدیران آن به راه انداخت و بعد هم درکنار تعدادی دیگر از اعضای سابق تکمو، استودیوی جدید خود یعنی والهالا را تأسیس کرد. اولین پروژه استودیو هم خیلی زود تحت عنوان Devil’s Third معرفی شد.
این بازی در ابتدا قرار بود توسط مایکروسافت برای ایکس باکس ۳۶۰ منتشر شود، ولی بعد از مدتی اوضاع تغییر کرد و شرکت THQ وظیفه انتشار آن را برای پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ بهدست گرفت. اما مشکلات مالی و درنهایت تعطیلی THQ باعث شد والهالا یک بار دیگر برای اولین محصول خود بهدنبال ناشر بگردد و بعد از مدتی این نینتندو بود که از راه رسیده و سرمایهگذاری و انتشار پروژه را برعهده گرفت.
هرچند نمایشهای بازی چندان جذاب نبودند، ولی باز هم علاقمندان کارهای ایتاگاکی احتمال نمیدادند که با یک اثر بهشدت ضعیف روبهرو شوند. حتی نقدهای اولیهی بازی در ژاپن هم امیدوارکننده بودند و برای مثال مجله فامیتسو به بازی امتیاز ۳۳ از ۴۰ را داده بود. ولی وقتی نوبت به نقدهای غربی رسید،
تازه مشخص شد که اوضاع از چه قرار است و با محصولی مواجه هستیم که هیچ بویی از آثار مهیج قبلی این کارگردان نبرده و به هر گوشه آن که نگاه میکردیم، مشکلات فراوانی را میدیدیم؛ از افت فریم و ایرادات فنی تا گیمپلی پُر ایراد، برخلاف کارهای قبلی ایتاگاکی.
درحالیکه استودیو والهالا بهتازگی تعطیل شده، ایتاگاکی این روزها در استودیوی جدید خود با نام ایتاگاکی گیمز (Itagaki Games) به سر میبرد؛ استودیویی که هنوز چیز خاصی در مورد آن نمیدانیم، ولی چند ماه قبل ایتاگاکی از این گفت که اگر مایکروسافت به او پیشنهاد همکاری دهد، با کمال میل قبول خواهد کرد و این قضیه برای او یک افتخار به حساب میآید. باید صبر کرد و دید که این بازیساز قدیمی بعد از تجربههای موفق قبلی با ایکس باکس، باز هم به سراغ این برند خواهد رفت یا ماجراهای دیگری اتفاق میافتد.
۱۶. WWE 2K20
- سازنده: Visual Concepts
- ناشر: 2K Sports
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۹
- پلتفرمها: پلی استیشن ۴، ایکس باکس وان و پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۴۳
درحالیکه اولین نسخههای مجموعه WWE (در آن دوران با نام WWF SmackDown) کیفیت بالایی داشتند و حتی میانگین امتیاز ۹۰ را هم در متاکریتیک ثبت کرده بودند و بعدها هم بازیهای خوبی را در این سری شاهد بودیم، به تدریج با افت مواجه شده و از سال ۲۰۱۳ که حق انتشار بازی از THQ ورشکسته به 2K Sports رسید، این نزول کیفیت با سرعت بیشتری دنبال شد. ولی باز هم ثبت میانگین امتیاز ۴۳ در متاکریتیک جزو چیزهایی بود که کمتر کسی تصور میکرد روزی در ارتباط با سری WWE شاهد آن باشد.
استودیو Yuke’s که از نسخه اول سازنده این بازیها محسوب میشد، بعد از ورود 2K Sports به میدان نیز همچنان تولید آثار مختلف این مجموعه را برعهده داشت تا اینکه اواسط سال ۲۰۱۹ مطلع شدیم که این استودیوی ژاپنی دیگر با 2K Sports همکاری نخواهد کرد و این شرکت هم که نمیخواست سال ۲۰۲۰ را بدون یک بازی مرتبط با کشتی حرفهای به پایان برساند، وظیفه ساخت WWE 2K20 را به استودیو Visual Concepts سپرد.
Visual Concepts استودیوی تازهکاری نبود. آنها از سال ۱۹۸۸ تا امروز دهها بازی ورزشی ساخته بودند و در بعضی از این آثار مثل اولین نسخههای NBA 2K به مرزهایی از کیفیت رسیدند که کمتر استودیوی ورزشیسازی تا به حال تجربه کرده است. این استودیو همچنین با سری WWE هم بیگانه نبوده و از WWE 2K14 به بعد، همیشه با Yuke’s در تولید این بازیها همکاری میکرده است.
ولی کیفیت WWE 2K20 به قدری پایین بود که حتی سرسختترین طرفداران این سری هم نمیتوانستند از آن دفاع کنند؛ بازی عجیبی که زیر انواع و اقسام مشکلات کمر خم کرده و بعد از انتشار، دنیای اینترنت را با سیلی از ویدیوهای خندهدار در ارتباط با باگها و ایرادات مختلف خود همراه کرد.
بزرگترین مشکل بازی این بود که زمان تولید خیلی کوتاهی داشت و درحالیکه پیش از این هم فاصله عرضه یکساله WWE باعث شده بود سازندگان آن وقت زیادی برای پیشرفت اساسی هر نسخه نداشته باشند، این بار فاصله کمتر هم شده و Visual Concepts باید در مدتزمانی کوتاه، بدون کمک استودیوی اصلی یعنی Yuke’s کارها را پیش میبرد.
همین قضیه هم باعث شد نهتنها تغییر بزرگی را در بازی شاهد نباشیم، بلکه در زمینههای مختلف با پسرفتهایی مواجه شویم و ایرادات فنی هم به اوج رسیده و معجونی بدترکیب و بیکیفیت در اختیار علاقمندان قرار گیرد.
اوضاع به جایی رسید که 2K Sports تصمیم گرفت مدتی به این مجموعه استراحت داده و دور عرضه WWE 2K21 را خط بکشد تا Visual Concepts زمان بیشتری برای کار روی WWE 2K22 داشته باشد؛ بازیای که اوایل سال آینده عرضه خواهد شد و باید دید موفق میشود خاطره تلخ قبلی را از ذهن هواداران پاک کند یا خیر.
هرچند دراینمیان بازی WWE 2K Battlegrounds، محصول Saber Interactive را هم در سال ۲۰۲۰ داشتیم که آن هم محصولی بیکیفیت بود که البته شاید بتوان بهدلیل فرعی بودن این نسخه و تفاوتهای زیاد آن با سری اصلی، خیلی هم آن را جدی نگرفت و به انتظار نسخه اصلی بعدی نشست.
۱۵. Yaiba: Ninja Gaiden Z
- سازنده: Spark Unlimited
- ناشر: Tecmo Koei
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۴
- پلتفرمها: پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۴۳
بعد از احیای سری نینجا گایدن توسط تیم نینجا و تومونوبو ایتاگاکی در سال ۲۰۰۴ و استقبال فوقالعاده از این اثر با کیفیت، بعدها نینجا گایدن ۲ هم از راه رسید که باز هم محصولی جذاب بود، هرچند نه به اندازه بازی قبلی. ولی نینجا گایدن ۳ درحالی بدون حضور ایتاگاکی ساخته شد که فاصلهای نجومی با دو نسخه قبلی داشت و خیلیها را نسبت به آینده این مجموعه و ماجراهای شخصیت اصلی آن یعنی «ریو هایابوسا» ناامید کرد.
ولی انتشار بازی بعدی نینجا گایدن کاری کرد که طرفداران به همان کیفیت پایین نینجا گایدن ۳ هم راضی شدند! این بار در بازی Yaiba: Ninja Gaiden Z نهتنها خبری از ایتاگاکی نبود، بلکه استودیو تیم نینجا هم تولید بازی را برعهده نداشت و این کار برعهده استودیو اسپارک آنلیمیتد گذاشته شده بود که چندان سابقه درخشانی هم نداشت.
تم بازی هم به سمتی رفته بود که در آن دوران بسیار داغ بود، یعنی زامبیها؛ زامبیهایی که همهجا حضور داشتند و فرقی نمیکرد به سراغ کال آو دیوتی بروید یا نینجا گایدن، در هر جایی آنها را ملاقات میکردید.
در این نسخه خبری از ریو هایابوسا بهعنوان شخصیت اصلی نبود و فرد دیگری به نام «یایبا کامیکازه» ماجرا را پیش میبرد که البته در بخشی از داستان با ریو مواجه شده و درس خوبی هم از او میگرفت!
ولی این برای یایبای بیچاره کافی نبود و منتقدان هم با نوشتن نقدهایی دردناک باعث شدند بازی از همان ابتدای عرضه شرایط سختی را تجربه کند؛ اثری که خیلیها آن را توهینی به مجموعه محبوب نینجا گایدن دانستند و فروش پایین و عملکرد ضعیف آن حتی کار را به تعطیلی اسپارک آنلیمیتد هم کشاند و این استودیو پس از ۱۳ سال به کار خود پایان داد.
۱۴. Final Fight: Streetwise
- سازنده: Capcom
- ناشر: Capcom
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۶
- پلتفرمها: پلی استیشن ۲ و ایکس باکس
- میانگین متاکریتیک: ۴۳
شاید خیلی از گیمرهای نسل جدید شناخت زیادی از بازی فاینال فایت نداشته باشند، ولی این محصول کپکام در زمان عرضه (۱۹۸۹ روی دستگاههای آرکید و بعد از آن SNES و پلتفرمهای دیگر) غوغایی به پا کرده بود و کمتر رقیبی در سبک Beat ’em up داشت. بعدها دو نسخه دیگر از این مجموعه هم برای SNES تولید شد که البته موفقیت نسخه اول را بهدنبال نداشتند، ولی باز هم آثار سرگرمکننده و نسبتاً خوبی بودند.
اگر Final Fight Revenge (یک بازی مبارزهای برای آرکید و سگا ساترن) را در نظر نگیریم، بعد از فاینال فایت ۳ بیش از یک دهه بود که طرفداران این مجموعه منتظر نسخه جدیدی از آن بودند و سرانجام در سال ۲۰۰۶ بود که بازی Final Fight: Streetwise برای پلی استیشن ۲ و ایکس باکس از راه رسید، و ای کاش نمیرسید!
داستان این نسخه به ماجراهای «کایل»، برادر «کودی»، یکی از شخصیتهای اصلی فاینال فایت میپرداخت و در آن با دو شخصیت محبوب دیگر مجموعه یعنی «مایک هگار» و «گای» هم روبهرو میشدیم، البته نه بهعنوان شخصیتهای قابل بازی درون داستان اصلی.
در اینجا برخلاف بازیهای قبلی که تمرکز زیادی روی حالت Co-op داشتند، خبری از این قابلیت در بخش داستانی نبود و همه چیز به شکل تکنفره پیش میرفت. ولی قسمت آرکید برای دوستداران تجربه Co-op وجود داشت که میشد در آن با انتخاب یکی از چهار شخصیت، به شکل دو نفره هم بازی کرد.
با وجود امید و آرزوهای طرفداران فاینال فایت برای ملاقات با این مجموعه بعد از سالها، بازی Final Fight: Streetwise اثر بیکیفیت و ضعیفی بود که همه را ناامید کرد؛ بهطوریکه خیلی زود وارد فهرست بدترین انتقالها از حالت دوبعدی به سهبعدی شد و بعد از آن هم کپکام دیگر هوس تولید نسخه جدیدی از فاینال فایت را پیدا نکرد. البته شخصیتهای این مجموعه در این سالها حضور پررنگی در بازیهای مبارزهای کپکام داشتهاند و از Marvel vs Capcom 3 و Street Fighter X Tekken تا نسخههای مختلف استریت فایتر، هر بار با بعضی از آنها ملاقات کردهایم.
۱۳. NBA Live 14
- سازنده: EA Tiburon
- ناشر: Electronic Arts
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۳
- پلتفرمها: پلی استیشن ۴ و ایکس باکس وان
- میانگین متاکریتیک: ۴۳
در میان بازیهای ورزشی الکترونیک آرتز، سری بسکتبال این شرکت با نام NBA Live یکی از پُر فراز و نشیبترین حالتهای ممکن را از نظر کیفیت داشته است؛ مجموعهای که کار خود را به خوبی شروع کرد و در دورههایی هم به موفقیتهای زیادی رسید، ولی به تدریج افت کرد و هر سال بخشی از هواداران خود را به سراغ سری NBA 2K فرستاد تا در آنجا یک بسکتبال باکیفیت را تجربه کنند.
این قضیه در بازی NBA Live 14 به اوج خود رسید؛ اثری که جزو اولین بازیهای عرضه شده برای کنسولهای پلی استیشن ۴ و ایکس باکس وان بود و به قدری عملکرد ضعیفی داشت که میانگین امتیازهای آن در نسخه پلی استیشن ۴ به عدد ۴۳ و در نسخه ایکس باکس حتی کمتر و به عدد ۳۶ رسید. و جالب اینکه پیش از آن NBA Live 13 کنسل شده و الکترونیک آرتز از این گفته بود که سازندگان بازی قرار است تمام تمرکز خود را روی NBA Live 14 گذاشته و یک اثر درجه یک تحویل دهند!
ترکیبی از گیمپلی ضعیف و پُر ایراد درکنار انیمیشنها و فیزیک نامناسب و مشکلات فنی مختلف باعث شدند این بازی به یکی از بدترین آثار تاریخ الکترونیک آرتز تبدیل شده و کار به جایی برسد که مسئولان شرکت از مخاطبان عذرخواهی کرده و وعده بازگشتی موفق را در نسخه بعدی دهند؛
وعدهای که البته چندان هم عملی نشد و هرچند کیفیت دو نسخه بعدی کمی بالاتر از NBA Live 14 بود، ولی باز هم آثاری بسیار ناامیدکننده بودند و باعث شدند NBA Live 17 ساخته نشده و الکترونیک آرتز بهجای آن نسخه موبایلی NBA Live را تحویل علاقمندان دهد.
آخرین نسخه این مجموعه NBA Live 19 بوده و بعد از آن میدان را بهطور کامل برای NBA 2K خالی کرده است؛ سری بازیهای محبوب 2K Sports که هرچند کیفیتی به مراتب بالاتر از NBA Live دارد، ولی از روزهای اوج خود فاصله گرفته است.
۱۲. John Romero’s Daikatana
- سازنده: Ion Storm
- ناشر: Eidos Interactive
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۰
- پلتفرمها: پی سی و نینتندو ۶۴
- میانگین متاکریتیک: ۳۹
چند بازی ویدیویی را میشناسید که نام خالق آنها در عنوان بازی به چشم بخورد؟ دایکاتانا یکی از این بازیها بود و استفاده از نام جان رومرو در عنوان آن هم بیدلیل نبود. رومرو یکی از بنیانگذاران استودیو اید سافتور (id Software) بود؛ کسی که در خلق بازیهای Doom، Wolfenstein 3D و Quake نقش بسیار اساسی داشت و هیچکدام از این آثار بدون حضور او تولید نمیشدند. بنابراین وقتی رومرو از اید سافتور جدا شد و همراه دوستان خود استودیو Ion Storm را تأسیس کرد، خیلیها منتظر بودند که شاهکار بعدی او را ببینند.
این استودیو در سال ۲۰۰۰ دو بازی را وارد بازار کرد که یکی از آنها Deus Ex بود؛ اثری فوقالعاده به کارگردانی وارن اسپکتر که به موفقیتهای زیادی رسید. و دیگری بازی دایکاتانا که دقیقاً در جهت مخالف Deus Ex عمل کرد و به یک فاجعه تبدیل شد.
این شوتر اول شخص که با موتور گرافیکی id Tech 2 (موتور Quake II) طراحی شده بود، پیش از عرضه چنان هیاهویی به راه انداخته بود که کمتر کسی در صنعت بازی از آن خبر نداشت و همه علاقمندان این سبک در انتظار تجربه آن لحظهشماری میکردند.
ولی پروسه تولید بازی با اتفاقات زیادی همراه شد و از مشکلاتی که سر راه استفاده از موتور گرافیکی پیش آمده بود، تا جابهجایی تعداد زیادی از اعضای مهم تیم از شعبه دالاس Ion Storm (سازنده دایکاتانا) به شعبه آستین (سازنده Deus Ex) همه و همه دست بهدست هم دادند تا اوضاع پروژه خراب شود.
وضعیت در حدی بود که بعدها جان رومرو از این گفت که تنها دو نفر بودند که از روز اول تا آخر تولید دایکاتانا روی آن کار کردند و سایر اعضای تیم بعد از مدتی از آن جدا شده و با افراد دیگری جایگزین شده بودند. همین مسائل هم باعث شد بازی نهایی به اثری تبدیل شود که به سختی میشد نکته مثبتی درون آن پیدا کرد.
از گیمپلی پُر ایراد تا گرافیکی که تاریخ مصرف آن تمام شده بود (Quake III Arena چند ماه قبل از دایکاتانا با موتور گرافیکی id Tech 3 بهدست علاقمندان رسیده بود) و مشکلات مختلف از ابتدا تا انتهای بازی باعث شدند حتی نام جان رومرو در عنوان آن هم کمکی به این اثر نکرده و شکست سنگینی بخورد و به یکی از ناامیدکنندهترین آثار صنعت بازی تبدیل شود.
۱۱. Painkiller: Resurrection
- سازنده: HomeGrown Games
- ناشر: DreamCatcher Interactive
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۹
- پلتفرم: پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۳۸
سال ۲۰۰۴ بهشت علاقمندان شوترهای اول شخص بود و از Doom 3، Half-Life 2 و Metroid Prime 2 تا Halo 2، Far Cry و Unreal Tournament 2004 در آن سال وارد بازار شدند. یکی از جذابترین شوترهای اول شخص ۲۰۰۴ هم بازی Painkiller بود؛ اولین اثر استودیو People Can Fly که داستان فردی به نام «دنیل گارنر» را روایت میکرد که بعد از مرگ وارد برزخ شده و مجبور به انجام مأموریتهایی دشوار برای رهایی خود میشد.
بازی با کیفیت خوب خود به موفقیتهای زیادی رسید و بعدها بستههای الحاقی و نسخههای جانبی مختلفی برای آن عرضه شد و متأسفانه با خارج شدن بازی از دست People Can Fly، به تدریج کیفیت آن هم افت کرد و سرانجام در سال ۲۰۰۹ به بازی Painkiller: Resurrection محصول HomeGrown Games رسیدیم تا بدترین روزهای این مجموعه را ببینیم.
داستان بازی این بار در ارتباط با شخصیت دیگری به نام «بیل شرمن» بود که بعد از مرگ، مثل دنیل وارد برزخ شده و چارهای جز انجام تعدادی مأموریت سخت و پُر چالش برای رهایی از این وضعیت دردناک نداشت. گیمپلی بازی شباهت زیادی به نسخه اصلی داشت و در حقیقت یک اضافهشونده برای آن بود، البته بدون نیاز به نصب نسخه اصلی.
همچنان میشد لحظات جذابی را به همراه این گیمپلی مهیج تجربه کرد، ولی مشکل اصلی به باگها و ایرادات فنی بیپایان بازی مربوط میشدند که اجازه لذت بردن از آن را نمیدادند و پشت سر هم به سراغ بازیکن آمده و او را عصبانی میکردند. بهحدی که منتقدان هم حسابی بازی را مورد لطف خود قرار دادند و میانگین امتیاز ۳۸ را در متاکریتیک رقم زدند.
البته این پایان عذاب طرفداران Painkiller نبود و آنها در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ هم دو اضافهشونده دیگر را به نامهای Painkiller: Redemption و Painkiller: Recurring Evil تجربه کردند که این آخری برخلاف نسخههای قبلی بهجای دریم کچر اینتراکتیو (DreamCatcher Interactive) توسط تی اچ کیو نوردیک (THQ Nordic) منتشر شده و بهعنوان محصولی از استودیو Med-Art به میانگین امتیازی مشابه Painkiller: Resurrection رسید. و بعد از آن دیگر خبری از این مجموعه ناکام با آن شروع درخشان نشد.
۱۰. Pure Football
- سازنده: Ubisoft Vancouver
- ناشر: Ubisoft
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۰
- پلتفرمها: پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰
- میانگین متاکریتیک: ۳۸
در دورانی که بازیهای فوتبالی در کنسولها تنها به فیفا (FIFA) و PES خلاصه میشد، از راه رسیدن رقیب جدیدی میتوانست هیجان بیشتری به این بازیهای ورزشی محبوب و پرطرفدار داده و رقابت را داغتر کند. به همین دلیل هم بود که وقتی در سال ۲۰۱۰ بازی Pure Football (در آمریکا با نام Pure Futbol) توسط شرکت یوبیسافت معرفی شد، خیلیها امیدوار شدند که اثری تازهنفس و متفاوت را خواهند دید.
ولی متأسفانه خیلی زود امیدها نقش بر آب شد و چند ماه بعد، با انتشار بازی برای پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ مشخص شد که نهتنها الکترونیک آرتز و کونامی رقیب قدرتمندی پیدا نکردهاند، بلکه بازی جدید اصلاً در حد و اندازهای نیست که اندکی ترس و نگرانی به دل مدیران این دو شرکت بیندازد.
بازی Pure Football بیشتر به فوتبال خیابانی (FIFA Street) شباهت داشت تا فوتبال واقعی در استادیومهای بزرگ. در بازی خبری از گزارشگر نبود و همین قضیه تأثیر پررنگی روی افت جذابیت آن میگذاشت. درعینحال تعداد تیمهای حاضر در بازی هم خیلی کمتعداد بودند و حتی از نظر فنی هم بازی در حدی نبود که بتواند دنیای فوتبال را به شکلی متفاوت نمایش دهد و از کیفیت مدل بازیکنها تا مشکلات تکنیکی و افت فریم باعث میشد تجربه لذتبخشی نصیب مخاطبان نشود.
بنابراین عجیب نبود که این تلاش یوبیسافت در راه خلق یک فوتبال دیجیتالی، با واکنش بسیار منفی منتقدان و مردم مواجه شد و این شرکت بعد از آن دیگر به سراغ این رشته ورزشی محبوب نرفت.
۹. Umbrella Corps
- سازنده: Capcom
- ناشر: Capcom
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۶
- پلتفرمها: پلی استیشن ۴ و پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۳۸
سری رزیدنت ایول در طول ۲۵ سال حیات خود، هم تعدادی از بهترین تجربههای ترسناک صنعت بازی را به علاقمندان هدیه داده و هم آثار متوسط و ضعیفی که بعضی از آنها باعث خشم و عصبانیت طرفداران این مجموعه شدهاند. دراینمیان بازی Umbrella Corps را میتوان یکی از فجیعترین آثار دنیای رزیدنت ایول دانست که کپکام در آن به پایینترین درجات ممکن از نظر کیفیت رسید.
Umbrella Corps نسخهای فرعی از رزیدنت ایول بود که با فاصله گرفتن از بازیهای اصلی این مجموعه، به یک شوتر تاکتیکی تبدیل شده بود. بازی بخشهای تکنفره و چندنفره را شامل میشد که داستان هرکدام در بازهی زمانی متفاوتی رخ میداد و در بخش چندنفره که تمرکز اصلی را به خود اختصاص داده بود، شاهد ماجراهایی بودیم که سه سال بعد از اتفاقات بازی رزیدنت ایول ۶ جریان داشت.
شاید عدهای در نگاه اول تصور میکردند که یک نسخه فرعی از رزیدنت ایول با محوریت بازی تیمی و کشتن لشکری از زامبیها میتواند تجربهای لذتبخش باشد و نباید خیلی هم بابت دور شدن آن از فضای بازیهای قبلی ناراحت شد،
ولی انتشار بازی نشان داد که چنین تصوری اشتباه بوده و کیفیت بازی به قدری پایین بود که میانگین امتیاز آن در متاکریتیک به زیر ۴۰ رسید. البته مجلهای مثل فامیتسو را هم داشتیم که هر چهار منتقد آن به بازی امتیاز ۹ دادند و در مجموع موفق به کسب امتیاز ۳۶ از ۴۰ شد از آنها شد!
بد نیست در اینجا به یک فاجعه دیگر هم در دنیای رزیدنت ایول اشاره کنیم؛ بازی Resident Evil Survivor محصول استودیو Tose که میانگین امتیاز ۳۹ را در متاکریتیک از آنِ خود کرده و اثر متفاوتی از این مجموعه بود که بعد از رزیدنت ایول ۳ منتشر شده و با «لایتگان» (تفنگهای صنعت بازی) سر و کار داشت و البته امکان تجربه با کنترلر معمولی را هم به بازیکن میداد. گیمپلی بازی بهحدی بد و پُر ایراد بود که کمتر کسی میتوانست از مشکلات آن چشمپوشی کند، البته به جز فامیتسو که آن زمان هم ارادت خود را به بازی نشان داده و امتیاز ۳۱/۴۰ را برای آن در نظر گرفت!
۸. Left Alive
- سازنده: Ilinx
- ناشر: Square Enix
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۹
- پلتفرمها: پلی استیشن ۴ و پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۳۷
بازی Left Alive را به دلایل مختلفی در این فهرست قرار دادیم. از طرفی ماجراهای این بازی در دنیای Front Mission اتفاق میافتاد که یکی از مجموعههای قدیمی صنعت بازی است و از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰ نسخههای اصلی و فرعی متعددی از آن منتشر شده که گاهی کیفیت خوبی داشتهاند و گاهی هم متوسط و ضعیف بودهاند. از طرف دیگر حضور شینجی هاشیموتو بهعنوان تهیهکننده پروژه باعث شده بود انتظارات از بازی بالا برود؛ کسی که تهیهکننده تعدادی از نسخههای Front Mission از جمله اولین بازی این سری بود و بعدها هم در تولید تعدادی از نسخههای فاینال فانتزی نقش داشت.
همینطور یوجی شینکاوا هم روی Left Alive کار میکرد؛ هنرمندی که علاقمندان آثار هیدئو کوجیما او را به خوبی میشناسند و نقش پررنگی در طراحی شخصیتها و کارهای هنری مجموعه متال گیر سالید (Metal Gear Solid) داشته و حضور او در پروژه Left Alive را هم میشد از همان طراحیهای زیبای شخصیتهای بازی متوجه شد.
ولی همه اینها هم باعث نشدند انتظارات از Left Alive به خوبی پاسخ داده شود و بازی به یکی از ضعیفترین آثار منتشرشده توسط اسکوئر انیکس تبدیل شد. منتقدان ایرادات اساسی به گیمپلی بازی گرفتند و از نحوه کنترل و فیزیک آن به قدری بد گفتند که خیلیها اصلاً راضی نشدند به سراغ آن بروند و درنهایت هم بازی خیلی زود بهدست فراموشی سپرده شد، شاید تا سالها بعد که دوباره شاهد بازی جدیدی در دنیای Front Mission باشیم.
۷. Overlord: Fellowship of Evil
- سازنده: Codemasters
- ناشر: Codemasters
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۵
- پلتفرمها: پلی استیشن ۴، ایکس باکس وان و پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۳۳
شرکت کدمسترز را از قدیم بیشتر بهعنوان یک متخصص آثار ریسینگ و ورزشی میشناختهایم و آنها از همان اولین محصولی که تولید کردند، به سراغ این سبک بازیها رفته بودند. ولی این شرکت تا پیش از ملحق شدن به الکترونیک آرتز در سال ۲۰۲۱، درکنار تولید بازی نقش ناشر را نیز ایفا میکرد و یکی از بازیهای آنها Overlord بود؛ اثری متفاوت که در سال ۲۰۰۷ طرفداران زیادی پیدا کرد.
این محصول Triumph Studios هدایت یک ضدقهرمان با شکل و شمایلی تاریک را برعهده بازیکن میگذاشت که همراه زیردستان زشت و کوچک خود به نام مینیونها به سراغ مبارزه با قهرمانان سابقی میرفت که اکنون آلوده شده بودند.
بازی در قالب یک اکشن نقشآفرینی، جذابیتهای خاص خود را داشت و هرچند اثر خیلی بینقصی نبود، ولی مخاطب را تا انتها همراه میکرد. بعدها یک نسخه اصلی دیگر و تعدادی نسخه فرعی هم براساس دنیای Overlord ساخته شدند که آنها هم در نوع خود بازیهای سرگرمکنندهای بودند، تا اینکه در سال ۲۰۱۵ نوبت به جدیدترین نسخه جانبی این مجموعه رسید.
برخلاف بازیهای قبلی، این بار خود کدمسترز وظیفه تولید Overlord: Fellowship of Evil را برعهده گرفت و این کار را به شکل خیلی نامناسبی هم انجام داد؛ در حدی که حتی میانگین امتیاز نسخه پی سی بازی در متاکریتیک به عدد ۲۴ رسید.
این دفعه زاویه دید بازی برخلاف نسخههای اصلی به حالت ایزومتریک و از بالا به پایین تبدیل شده بود و قابلیت انتخاب از بین چهار شخصیت مختلف با قدرتهای متفاوت وجود داشت که هرکدام میتوانستند از مینیونها هم در مبارزات استفاده کنند. ولی کیفیت پایین گیمپلی و لذتبخش نبودن مبارزات باعث شد نهتنها بازی به پای نسخههای قبلی نرسد، بلکه به یکی از ضعیفترین آثار مطرح نسل هشتم تبدیل شود.
۶. Call of Duty: Black Ops Declassified
- سازنده: nStigate Games
- ناشر: Activision
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۲
- پلتفرم: پلی استیشن ویتا
- میانگین متاکریتیک: ۳۳
کنسول پلی استیشن ویتا را میتوان یکی از ناکامهای بزرگ صنعت بازی دانست که نه خود سونی توجه خیلی زیادی به آن کرد و نه سایر شرکتها پشتیبانی طولانیمدتی از آن داشتند. شاید بتوان یکی از دلایل شکست این کنسول را اصرار بازیسازها برای ارائه نسخههای کوچکی از آثار معروف خود دانست و آنها بهجای کار روی ایدههای جدید و بازیهای متناسب با فضای یک کنسول دستی، سعی میکردند از محبوبیت بازیهای بزرگ خود روی ویتا استفاده کنند.
یکی از سری بازیهای منتقلشده به ویتا هم «کال آو دیوتی» بود که سونی و اکتیویژن حساب ویژهای روی موفقیت آن در ویتا باز کرده بودند، ولی اشتباه میکردند.
در دورانی که سری «کال آو دیوتی: بلک آپس» در اوج محبوبیت بود و همزمان با تولید نسخه دوم این زیرمجموعه کال آو دیوتی توسط Treyarch، استودیو nStigate Games هم روی نسخه ویتای بلک آپس کار میکرد؛ استودیویی که در کارنامه آن بازیهایی متوسط به چشم میخورد و البته سابقه تولید بازی Resistance: Burning Skies را هم برای ویتا داشت (در آن دوران نام استودیو Nihilistic Software بود).
کمتر کسی انتظار دیدن کیفیتی در حد نسخههای اصلی بلک آپس را از Call of Duty: Black Ops Declassified داشت، ولی دیدن میانگین امتیاز ۳۳ در متاکریتیک هم شوک بزرگی برای علاقمندان این مجموعه بود و کسی تصور نمیکرد بازی تا این حد با واکنشهای منفی روبهرو شود.
علت قضیه هم به مشکلات ساختاری بازی در اکثر بخشها برمیگشت؛ از گیمپلی که کیفیت آن فاصله زیادی با نسخههای اصلی داشت تا باگها و ایرادات فنی و همینطور مشکلات اساسی در بخش چندنفره که اهمیت زیادی برای دوستداران این مجموعه دارد.
داستان بازی هم که بین نسخههای اول و دوم بلک آپس جریان داشت، اصلاً چیزی نبود که علاقمندان کال آو دیوتی را جذب خود کند و قابل مقایسه با نسخههای اصلی بلک آپس نبود و بنابراین بازی از این نظر هم موفق به جذب طرفداران میلیونی کل آو دیوتی و مشتاق کردن آنها به خریداری ویتا نشد.
۵. Tony Hawk’s Pro Skater 5
- سازنده: Robomodo
- ناشر: Activision
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۵
- پلتفرمها: پلی استیشن ۴، ایکس باکس وان، پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰
- میانگین متاکریتیک: ۳۲
در این فهرست با مجموعه بازیهای زیادی مواجه شدهایم که حالتی سینوسی و بسیار پُر فراز و نشیب داشتهاند، ولی شاید بتوان سری تونی هاوک را در صدر این گروه قرار داد؛ مجموعهای که در نسخه اول حسابی درخشید و در نسخه دوم با میانگین امتیاز ۹۸ در متاکریتیک به چنان جایگاهی رسید که کمتر بازی ویدیویی میتواند به آن دست پیدا کند. بعدها هم کیفیت بالای بازی تا مدتها ادامه داشت تا اینکه به تدریج اوضاع بدتر شد و در بازی Tony Hawk’s American Wasteland محدوده امتیاز زیر ۸۰ را شاهد بودیم.
بعد از آن هم بازی در همان محدوده به کار خود ادامه میداد تا اینکه نوبت به نسخههای جانبی مثل Tony Hawk’s Motion و Tony Hawk: Ride رسید؛ بازیهایی که دیگر Neversoft روی آنها کار نکرده بود و تولید Creat Studios و Robomodo بودند و طرفداران اسکیتبورد را با کیفیتهای پایین خود شوکه کردند. ولی باز هم اندک امیدی وجود داشت که در آینده اوضاع بهتر شود، تا اینکه Tony Hawk’s Pro Skater 5 از راه رسید.
شاید بتوان کیفیت پایین نسخههای فرعی هر مجموعه را بخشید، ولی وقتی پای نسخه اصلی به میان میآید و آن هم از مجموعهای مثل تونی هاوک، اوضاع تغییر میکند و مشاهده میانگین امتیاز ۳۲ برای تونی هاوک ۵ چیزی نبود که بتوان با آن کنار آمد. بازی به قدری در تمام زمینهها مشکل داشت که به سختی میشد از آن لذت برد و از گیمپلی و نحوه کنترل نامناسب تا باگهای بیپایان باعث شدند منتقدان امتیازهایی افتضاح به آن بدهند.
گرافیک بازی هم نهتنها در حد و اندازههای نسل هشتم نبود، بلکه به قدری ضعف داشت که عدهای آن را با گرافیک نسخههای پلی استیشن ۲ مقایسه میکردند و آنها را جذابتر از نسخه جدید میدانستند.
خوشبختانه طرفداران تونی هاوک توانستند پنج سال بعد با Tony Hawk’s Pro Skater 1 + 2 محصول Vicarious Visions تمام غم و غصههای قبلی را فراموش کرده و یک بار دیگر به تجربه اثری بپردازند که هیجان اسکیتبورد سواری را با کیفیتی بالا ارائه میداد. استودیو Robomodo هم که از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵ وظیفه ازبینبردن آبروی بازیهای تونی هاوک را برعهده داشت، بعد از تولید نسخه پنجم با مشکلات زیادی مواجه شد و برای همیشه به کار خود پایان داد.
۴. Batman: Dark Tomorrow
- سازنده: Kemco/HotGen
- ناشر: Kemco
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۳
- پلتفرمها: گیم کیوب و ایکس باکس
- میانگین متاکریتیک: ۲۹
«بتمن» از جمله شخصیتهای کمیکی بوده که تاریخچهای بسیار طولانی در صنعت بازی دارد و از سال ۱۹۸۶ تا امروز، دهها اثر با کیفیتهای متفاوت براساس ماجراهای این قهرمان دی سی تولید شده است. درکنار بازیهای خوشساختی مثل بعضی از نسخههای NES و سگا جنسیس و البته سری Batman: Arkham، بارها شاهد عرضه بازیهای بیکیفیتی هم در ارتباط با شوالیه تاریکی بودهایم که معروفترین نمونه از نظر کیفیت پایین را میتوان Batman: Dark Tomorrow دانست.
شرکت ژاپنی کمکو در زمان معرفی این بازی، به قدری انتظارات را از آن بالا برده بود که طرفداران بتمن خیال میکردند با شاهکاری بیرقیب مواجه خواهند شد؛ یک بازی جهانباز (اپنورلد) که کاملاً به حس و حال کمیکهای بتمن وفادار است و نهتنها میتوان مأموریتهای کلاسیک را در آن تجربه کرد، بلکه با کمک وسایل نقلیه متنوع بتمن از Batmobile و Batplane تا Batboat، امکان حرکت زمینی، هوایی و دریایی هم در بازی وجود دارد.
برای نگارش داستان بازی هم از دو نویسنده کاملاً متفاوت استفاده شده بود که ترکیب عجیبی را میساختند؛ اسکات پترسون با سابقه کار روی کمیکهای بتمن و کنجی ترادا، کسی که در نگارش داستان نسخههای اول فاینال فانتزی با هیرونوبو ساکاگوچی همکاری کرده بود.
البته پترسون بعدها از این گفت که در مراحل تولید پروژه خبری از حضور ترادا در نقش داستاننویس نداشته و تصور میکرده که خود او بهتنهایی وظیفه انجام این کار را برعهده دارد. یکی از موارد جالب دیگر به استفاده از ارکستر فیلارمونیک رویال لندن برای تدارک موسیقیهای حماسی بازی برمیگشت؛ ارکستری مطرح که موسیقی خلقشده توسط آنها یکی از معدود نقاط قوت بازی بود.
درنهایت پروسه تولید طولانیمدت و پُر ماجرای Batman: Dark Tomorrow پس از چند سال به پایان رسید و درحالیکه برخلاف صحبتهای اولیه هیچوقت خبری از نسخه پلی استیشن ۲ نشد، نسخههای گیم کیوب و ایکس باکس (که پورت آن توسط استودیو HotGen انجام شده بود) با مشکلات اساسی عرضه شده و آبرویی برای بتمن باقی نگذاشتند.
نهتنها بازی هیچ شباهتی به توصیفهای اولیه کمکو نداشت و به اثری خطی تبدیل شده بود، بلکه مشکلات دوربین و گیمپلی هم باعث میشد مخاطبان نتوانند برای لحظهای از آن لذت ببرند و بیشتر در حال دستوپنجه نرم کردن با ایرادات بازی باشند تا دنبال کردن ماجراهای بتمن در نبرد با شخصیتهای خبیثی مثل Ra’s al Ghul و Joker. ولی خوشبختانه چند سال بعد، طعم تلخ این بازی با آثاری مثل Lego Batman و Batman: Arkham Asylum از بین رفت و دوستداران این قهرمان تاریک روزهای خوشی را تجربه کردند.
۳. Mortal Kombat: Special Forces
- سازنده: Midway Games
- ناشر: Midway Games
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۰
- پلتفرم: پلی استیشن
- میانگین متاکریتیک: ۲۸
سری بازیهای مورتال کامبت معمولاً در نسخههای اصلی خود با کیفیت بالایی همراه بوده و طرفداران آثار مبارزهای را تا جای ممکن راضی نگه داشته است. ولی این مجموعه در زمینه بازیهای فرعی با کیفیت یکدستی پیش نرفته و درحالیکه Mortal Kombat: Shaolin Monks با استقبال خوب مخاطبان روبهرو شد، ولی بازیهای Mortal Kombat Mythologies: Sub-Zero و Mortal Kombat: Special Forces ایرادات زیادی داشتند.
البته نسخه مخصوص «ساب-زیرو» با وجود کیفیت پایین و مشکلات فراوان، حداقل حس و حالی شبیه نسخههای اصلی این مجموعه داشت ولی Special Forces کاری با طرفداران مورتال کامبت کرد که هرگز فراموش نمیکنند.
این نسخه به ماجراهای یکی از شخصیتهای محبوب مورتال کامبت یعنی جکس/جکسون بریگز (Jax) میپرداخت و هدایت او را در یک اثر اکشن ماجرایی سوم شخص برعهده بازیکن میگذاشت. جکس درکنار قابلیت نبرد تن به تن، از سلاحهای گرم هم بهره میبرد، ولی گیمپلی بازی به قدری ضعیف بود که اجازه لذت بردن از امکانات مختلف او را نمیداد.
بازی حتی در زمینه استفاده از پتانسیل بالای شخصیتهای پرطرفدار مورتال کامبت هم عاجز بود و سعی کرده بود بهجای آن به سراغ خلق شخصیتهای جدیدی برود که تقریباً هیچکدام از آنها در حدی نبودند که بعدها وارد فهرست مبارزان معروف این مجموعه شوند.
بعدها اد بون، خالق مورتال کامبت از شرایط سخت تولید این بازی گفت و به این قضیه اشاره کرد که میتوان یک کتاب کامل در مورد ماجراهای آن روزها نوشت؛ دورانی که خود بون در تولید بازی دخیل نبود و جان توبایس، دیگر خالق و طراح مورتال کامبت هم از استودیو میدوی گیمز جدا شده بود و در مجموع تیمی روی بازی Mortal Kombat: Special Forces کار میکردند که ارتباط زیادی به تیم اصلی این مجموعه نداشتند.
بنابراین خیلی هم عجیب نبود که با اثری بیکیفیت و سطح پایین مواجه شده بودیم که فروش بسیار بدی را هم تجربه کرد و به نقطه ضعفی اساسی در این سری تبدیل شد.
۲. eFootball 2022
- سازنده: Konami
- ناشر: Konami
- تاریخ انتشار: ۲۰۲۱
- پلتفرمها: پلی استیشن ۵، ایکس باکس سری ایکس/اس، پلی استیشن ۴، ایکس باکس وان، پی سی، اندروید و آیاواس
- میانگین متاکریتیک: ۲۵
رتبه دوم فهرست ما به یکی از غمانگیزترین اتفاقات دنیای بازی مربوط میشود؛ اتفاقی که شاید بدبینترین افراد هم تصور آن را نمیکردند و بلایی سر یک مجموعه محبوب و قدیمی آورد که قابل بخشش نیست.
حدود ۲۶ سال پیش بود که شرکت کونامی به سراغ خلق سری فوتبالی رفت که خیلی زود با نام Pro Evolution Soccer در دنیا و Winning Eleven در ژاپن به محبوبیتی عظیم رسیده و به تنها رقیب مستقیم سری فیفا تبدیل شد؛ مجموعهای که بعضی وقتها با بالاترین کیفیت ممکن به جذب مخاطبان میپرداخت و گاهی اوقات هم کیفیت آن پایینتر میآمد، ولی همیشه از استانداردهای لازم برای ارائه یک فوتبال لذتبخش برخورد بود.
درحالیکه تا سال ۲۰۱۸ شاهد ادامه حیات بازی با نام همیشگی بودیم، کونامی در سال ۲۰۱۹ تصمیم گرفت پیشوند eFootball را به آن اضافه کند تا نشان دهد که دنبال توجهی بیشتر از قبل به مبحث ورزشهای الکترونیک (Esports) است.
بعد از آن در اتفاقی عجیب، سال ۲۰۲۰ بدون عرضه یک نسخه کامل از این مجموعه سپری شد و درحالیکه کونامی باید ۲۵ سالگی سری محبوب خود را جشن میگرفت، تنها اقدام به ارائه یک بهروزرسانی برای eFootball PES 2020 کرد و تمام. ولی اوضاع وقتی عجیبتر شد که آنها با وجود از راه رسیدن کنسولهای پلی استیشن ۵، ایکس باکس سری ایکس و ایکس باکس سری اس و درحالیکه طرفداران بیصبرانه منتظر تجربه نسل نهمی فوتبال کونامی بودند، دست به ارائه یک بازی Free to Play با کیفیتی فوقالعاده پایین زدند.
بازی eFootball 2022 موتور گرافیکی قبلی یعنی Fox Engine را کنار گذاشته و به سراغ موتور آنریل ۴ رفت؛ موتوری قدرتمند که البته کونامی در محصول خود بههیچوجه استفاده مناسبی از آن نکرده و بازی از نظر بصری با چنان مشکلات عظیمی همراه است که بیشتر به یک پارودی شباهت دارد تا تلاش واقعی برای ارائه یک فوتبال باکیفیت.
محتوای کم، مشکلات مختلف در گیمپلی و باگهای اساسی در مدل بازیکنها و تماشاگران درکنار ضعفهای دیگر باعث شدند شاهد بدترین برخورد ممکن از طرف مردم و منتقدان باشیم و کار به جایی رسید که بازی رکورد پایینترین امتیاز کاربران در استیم را هم از آنِ خود کرد.
کونامی در این مدت بارها قول داده که روی بهبود کیفیت eFootball کار خواهد کرد، ولی اوضاع فعلی این شرکت (از جمله نحوه برخورد با سری متال گیر سالید) باعث شده کمتر کسی امیدی به آینده این مجموعه داشته باشد؛ موضوعی که ضرر آن شاید به طرفداران فیفا هم برسد و وقتی الکترونیک آرتز دیگر رقیب قدرتمندی را مقابل خود نمیبیند، به تدریج دست از تلاش برداشته و پیشرفتهای فیفا هم کُندتر از قبل شود.
شاید همان بهتر باشد که دیگر هیچ نشانی از عبارت PES در عنوان بازی باقی نماند تا بتوانیم به آن به چشم یک محصول کاملاً متفاوت نگاه کنیم، نه نسخه جدیدی از یک مجموعه با سابقه که خاطرات زیادی با آن داریم.
۱. Alone in the Dark: Illumination
- سازنده: Pure FPS
- ناشر: Atari
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۵
- پلتفرم: پی سی
- میانگین متاکریتیک: ۱۹
و سرانجام رتبه اول فهرست که متأسفانه باز هم متعلق به یکی از مجموعههای قدیمی دنیای بازی است؛ یکی از آن دست آثاری که کار خود را خیلی خوب شروع کرد و سپس به تدریج افت کرده و درنهایت به جایی رسید که در بدترین کابوسهای هوادارانش هم دیده نمیشد.
نسخه اول «تنها در تاریکی» را اولین بازی سهبعدی به سبک Survival Horror (ترس و بقا) میدانند، چهار سال قبل از اینکه رزیدنت ایول چنین سبکی را بیشازپیش محبوب کند. بعد از آن نسخههای مختلفی از بازی منتشر شد که با وجود افت کیفیت، بازیهای بدی نبودند و هرکدام المانهای جذاب خود را داشتند. ولی ماجرا در سال ۲۰۰۸ تغییر کرد و نسخه پنجم فاصله زیادی با آثار قبلی پیدا کرده و خیلی از دوستداران تنها در تاریکی را ناامید کرد.
بااینحال بازی کم و بیش حال و هوای خود را حفظ کرده بود، هر چند با کیفیتی پایینتر از قبل. اما سال ۲۰۱۵ شاهد انتشار نسخهای بودیم که بهطور کامل تیشه به ریشه این مجموعه زد و آن را نابود کرد؛ بازی Alone in the Dark: Illumination که استودیو Pure FPS با تولید آن فاصله زیادی از اتمسفر قبلی گرفته و به سراغ اثری رفته بود که تمرکز به مراتب بیشتری روی اکشن داشت و هرچند قابلیت تکنفره بازی کردن هم برای آن در نظر گرفته شده بود، ولی بیشتر مناسب بازی چهار نفره بود و همین قضیه هم باعث میشد فضایی متفاوت نسبت به قبل پیدا کند.
تماشای میانگین امتیاز ۱۹ برای بازیهای معروف در متاکریتیک از آن دست چیزهایی است که به سختی میتوان تصور کرد، ولی آتاری موفق شد با این اثر به چنین هدفی برسد و شاید به همین خاطر بود که وقتی چند سال بعد از انتشار بازی خبر رسید که تی اچ کیو نوردیک حقوق مربوطبه IP تنها در تاریکی را خریداری کرده، خیلی از طرفداران این مجموعه خوشحال شدند؛ چرا که بعید میدانند سازندهی بعدی بازی بتواند از این هم بدتر عمل کند و میتوان امید داشت که بعدها بازی احیا شده و به مسیر قبلی خود برگردد.
به این ترتیب به پایان فهرست ۲۵ بازی معروفی رسیدیم که بدترین وضعیت ممکن را در متاکریتیک به نام خود ثبت کردهاند؛ بازیهایی که بهجای «ناامیدکننده»، بهتر است آنها را آثاری بیکیفیت و سطح پایین بدانیم. چرا که خیلی اوقات بازیهای ناامیدکننده کیفیت خیلی بدی هم ندارند و فقط اندکی از سطح انتظار پایینتر بودهاند، ولی بازیهای این فهرست همگی در محدوده قرمزرنگ متاکریتیک قرار میگیرند و به سختی میتوان از آنها دفاع کرد.
البته همین بازیها هم ممکن است طرفداران خاص خود را داشته باشند و هیچ ایرادی ندارد که عدهای از تجربه این بازیها هم لذت ببرند، ولی نگاه عمومی به آنها در قالب بازیهایی ضعیف بوده که گاهی اوقات برای همیشه به عمر مجموعه خود پایان دادهاند و گاهی هم چند سال بعد از انتشار آنها، شاهد از راه رسیدن نسخهای جدید و باکیفیت بودهایم که خاطرات تلخ قبلی را بهدست فراموشی سپرده است.
شما هم با ما از بدترین بازیهای معروفی بگویید که در این سالها تجربه کردهاید. از کدام بازیهای این فهرست انتظار بیشتری داشتید و زمان عرضه آنها از کیفیت پایین و مشکلات اساسی این بازیها شوکه شدید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.