۱۴ داستان غم انگیز در مورد شخصیت های بازی . شاید داستانهای دردناک زیادی در دنیای بازیها وجود داشته باشند و بازیکنان را جذب خود کنند ولی بسیاری از غمانگیزترین اتفاقها که برای شخصیتهای درون بازی رخ داده دور از چشمان بازیکنان بوده.
درحالیکه اکثر بازیها روایتی اصلی در محوریت شخصیت اول بازی دارند داستانها و وقایع دیگر نیز هستند که در نبود بازیکن اتفاق افتادهاند. بعضی از این داستانها به شکل افسانه یا روایت در بازی آشکار میشوند، بعضی هم با درگیر شدن در زندگینامهی شخصیتها به آنها میتوان پیبرد. در بسیاری از این موارد شاهد داستانهای بسیار سنگین و ناراحت کنندهای هستیم. با ما همراه باشید تا با ۱۴ تا از این داستانها آشنا شوید.
دقت داشته باشید که این مقاله سرتاسر اسپول است.
Lisa در بازی .P.T
در جریان دمو بازی .P.T بازیکن وارد راهرویی ال شکل و بیپایان میشود که بهصورت متوالی در حال تکرار است. با پیشروی در دمو بهمرور با اتفاقهای تلخ بازی ازطریق رادیو آشنا میشویم. در یک گزارش رادیویی متوجه میشویم لیزا، همان روح سرگردان بازی توسط شوهرش به قتل رسیده است. شوهر لیزا درحالیکه همسرش باردار بود یک بار به چشم راست او و بار دیگر به شکمش شلیک میکند.
در طول بازی با یک جنین خونین روبهرو میشویم که در حال گریه است این جنین میتواند کنایهای از کشته شدن بچه لیزا داشته باشد. رابطهی لیزا با Silent Hills و اینکه چرا لیزا با بازیکن در این چرخه گیر افتاده مشخص نیست ولی گذشتهی لیزا داستان بسیار غمانگیزی دارد.
Asgore در بازی Undertale
ازگور پادشاه زیرزمین داستان ترحم برانگیزی دارد. بعد از شکست در مقابل بشریت او و همراهانش به زیرزمین تبعید میشوند. درکنار همسرش تریل (Toriel) و پسرش ازریل (Asriel) سعی میکند که زندگی مسالمت آمیزی داشته باشد. وقتی کارا (Chara)، اولین انسانی که به داخل زیرزمین افتاده است به خانواده ازگور میپیوندد به ظاهر همه چیز رو به بهبود است اما در پی اتفاقی کارا جانش را از دست میدهد و روحش توسط ازریل جذب میشود.
کارا با استفاده از روحش و بدن ازریل از حفاظی که دنیای زیرزمین و انسانها را جدا کرده عبور میکند و سعی دارد جسدش را به روستای خودش برگرداند. کارا سعی میکند تا انسانهایی را که به آنها حمله کردهاند نابود کند اما ازریل مانع او میشود درنتیجه ازریل که بدنش محل ادغام دو روح بود کشته میشود.
ازگور مجددا با بشریت وارد جنگ میشود و قسم میخورد که تمام انسانها را بکشد و با استفاده از روحشان حفاظهای زیرزمین را از بین ببرد. بعد از مطلع شدن همسرش از این تصمیم تریل او را رها میکند. ازگور درواقع شخصیتی مهربان دارد که از باغبانی در باغچهاش لذت میبرد اما در آخر دیر یا زود او نیز از بین میرود.
Beauty and the Beast Unit در بازی Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots
اسکریمینگ منتیس (Screaming Mantis) شاهد قتل عام شدن هم روستاییانش توسط گروه مرگ بود. درحالیکه اسکریمینگ منتیس از گروه مرگ فرار میکرد به جایگاهی پناه میبرد اما مشخص میشود که آنجا محل شکنجه و دفع اجساد قربانیان است. در تمام مدتی که اسکریمینگ منتیس در اتاق شکنجه پنهان شده بود صدای فریاد شکنجهشدگان در گوشهایش میپیچیدند. اسکریمینگ منتیس توانست با نوشیدن آب آلوده زنده بماند اما درد گرسنگی بعد از ده روز بر او غلبه میکند و مجبور میشود تا از اجساد اطرافش تغذیه کند.
لفینگ اکتاپوس (Laughing Octopus) ساکن روستایی بود که غذای اصلی آنها گوشت اختاپوس است. فرقهای دیوانه که از روستای لفینگ اکتاپوس متنفر بود در حملهای شبانه همهی اهالی روستا را قتلعام میکنند اما لفینگ اکتاپوس که به او فرزند شیطان نیز میگفتند زنده نگه میدارند. این فرقه از لفینگ اکتاپوس در شکنجهی دوستان و خانوادهاش استفاده میکنند و مجبورش میکنند در تمام این مدت وانمود کند که از این کار لذت میبرد و بخندد. لفینگ اکتاپوس از ترس جانش تمام خواستههای فرقه را انجام میدهد.
ریجینگ ریون (Raging Raven) و کودکان دیگری به وسیلهی سربازان ربوده میشوندو سربازان که بهدلیل سالها جنگ خشمشان لبریز شده است کودکان را مورد ضربوشتم و شکنجه قرار میدهند و سپس آنها را به حال خود رها میکنند.
زاغها که حومهی شهر محل زندگیشان است، کودکان را یکی پس از دیگری تیکه تیکه میکنند. بهطور اتفاق زاغها ریجینگ ریون را آزاد میکنند که باعث خشم ریجینگ ریون میشود و تمام زاغها را میکشد. بعد از کشتن زاغها ریجینگ ریون بهدنبال سربازانی که این بلا را سرش آوردند میگردد و زمانیکه آنها را پیدا میکند مانند یک شکارچی منتظر میماند تا شب هنگام به سربازان حمله کند، در آن شب ریجینگ ریون سربازان و حتی زندانیان که در اردوگاه بودند را میکشد.
کرایینگ وولف (Crying Wolf) شاهد قتلعام اهالی روستایش شد ولی به همراه برادرش که نوزاد بود توانست فرار کند. حین فرار با دشمنانی روبهرو میشود و برای اینکه دشمنان کرایینگ وولف و برادرش را پیدا نکنند، در سعی برای نگه داشتن گریهی برادرش دستش را جلوی دهان او میگیرد که باعث خفه شدن او میشود.
بعد از این اتفاق کرایینگ وولف گرگی را میبیند که بهدنبال او شب و روز در حال زوزه کشیدن است و سروصدا میکند درست مانند برادرش در آن روز که کشته شد. سپس درحالیکه جسد برادرش را همراه داشت به پناهگاهی میرسد.
داخل پناهگاه پر از پناهنده و کودکانی مانند برادرش بود اما گریهی شبانهروزی کودکان باعث عذاب او میشود و شبانه آن گرگ به کمکش میآید و همهی کودکان را میکشد ولی درواقع گرگ حاصل توهم کرایینگ وولف است ولی او که حاضر نیست قبول کند کودکان بهدست خودش کشته شدند آن گرگ را مقصر میداند.
سرنوشت Praedyth در بازی Destiny 1
تمامی اعضای تیمآتش کبر (Kabr) پس از ورود به خزانهی شیشهای رنج میکشند ولی بدترین این رنجها شامل Praedyth میشود. درحالیکه در خزانه زندانی شدند، تیم کبر عقل خود را از دست داده و از هستی پاک میشوند. برای مدت طولانی گمان میرود که Praedyth تنها یک افسانه است.
با اینکه بازیکنان جسد او را در مأموریت Paradox پیدا میکنند، بعدا مشخص میشود که در جریانهای زمانی دیگر Praedyth هنوز وجود دارد و در یکی از این جریانها احتمال داده میشود که موفق به فرار از خزانهی شیشهای شده است اما صحت این امر مشخص نیست.
Caroline و GLaDOS در بازی Portal 2
کرولاین دستیار شخصی کیو جانسون، مدیرعامل Aperture Science بود. جانسون در پیامی صوتی از کرولاین بهعنوان ستون استحکام تاسیسات نام میبرد. بعد از مرگ جانسون مدیریت Aperture Science به کرولاین واگذار میشود. اما نبوغ وی به اندازهای بود که گوهر وجود خود را استخراج کرده و به هستهی GLaDOS اضافه میکند تا بتواند بر تاسیسات تا ابد نظارت داشته باشد.
در فایلهای صوتی جانسون مشخص میشود که کرولاین حتی اگر با ادغام ذهنش با هستهی GLaDOS موافق نباشد باید به اجبار این کار را انجام دهد یعنی ممکن است برخلاف میل کرولاین ذهنش وارد هستهی GLaDOS شده باشد.
Cait در بازی Fallout 4
شاید هیچ داستانی در بازی Fallout 4 بازیکن را به اندازهی داستان کیت به فکر فرو نبرد. کیت در خانوادهای متولد شد که در آن مورد آزار و اذیت قرار میگرفت. زمانیکه کیت سعی در فرار داشت خوانوادهاش او را در قفسی بیرون خانه زندانی کردند و در بار دوم یکی از پاهای کیت را شکستند.
کیت باور داشت که وجودش یک اشتباه بود بااینحال فکر میکرد که خانوادهاش اگر دوستش نداشتند او را از خانه بیرون میکردند. طولی نمیکشد که این توهم از بین برود زیرا خانوادهاش بعد اینکه کیت ۱۸ سالش میشود او را برای بردگی میفروشند.
اما درنهایت کیت توانست پول لازم برای آزادی خود را جمع کند ولی بعد از آن برای فراموش کردن گذشته به مواد روی آورد و وارد مبارزههای درون قفس شد. با اینکه کیت از دنیا و خودش متنفر بود به راهش ادامه داد تا شاید بتواند به کمک تنها بازمانده (شخصیت اصلی) به اندک هدفی دست یابد یا که جانش را از دست بدهد، هر کدام که زودتر سر راهش ظاهر شود.
Cubone در بازی Pokemon
پوکمونها زمانیکه در شرایط احساسی خاصی قرار میگیرند تکامل پیدا میکنند. در نتیجهی این تکامل پوکمونها خلقوخویشان تغییر میکند. Cubone که یک پوکمون است داستان تکامل غمانگیزی دارد. Cubone جمجمهای بر سر دارد که متعلق به مادرش است. شب هنگام Cubone گریه میکند و زوزه میکشد و در شبهایی که ماه کامل است این زوزه دردناکتر است چرا که در ماه کامل تصویر مادرش را میبیند.
اگر Cubone مرگ مادرش را بپذیرد و با این درد کنار بیاید به Marowak تکامل پیدا میکند، اما Marowak در مقایسه پرخاشگرتر است و جمجمه برای همیشه با سرش یکی شده است.
Inklings در بازی Splatoon
داستان بازی Splatoon داستانی آخرالزمانی دارد که پشت دنیای رنگارنگ بازی پنهان شده است. بهدلیل بالا آمدن سطح دریا انسانها و تمام موجودات خاکی از بین رفتند. ماهیمرکبها تکامل پیدا میکنند و موجودات حکمفرما در دنیا میشوند که دو حزب قالب تشکیل میدهند اینکلینگها و اکتارینها (Octarians) زمان زیادی طول نمیکشد تا بین آنها جنگی بزرگ شکل گیرد که درنهایت اینکلینگها پیروز میشوند و اکتارینها را به داخل زیرزمین میرانند (در نسخهی اول بازی Splatoon اکتارینها بر میگردند).
دختران Viola و Gascoigne در بازی Bloodborne
پدر گاسکوین که میتوان گفت برای بازیکن اولین چالش واقعی بهشمار میرود زمانی شکارچی بود و خانوادهای داشت. بازیکن بعد از عبور از یارنام مرکزی (Central Yharnam) امکان صحبت کردن با دختر کوچک گاسکوین را پیدا میکند. دختر از شما میخواهد مادرش ویولا (Viola) که بهدنبال پدرش گاسکوین رفته پیدا کنید اما بعد از شکست گاسکوین متوجه مرگ ویولا میشوید.
احتمال دارد که ویولا توسط خود گاسکوین کشته شده باشد. حال که دختر تنها مانده و کسی را ندارد، بازیکن میتواند دختر را از وجود Oedon Chapel که پناهگاهی برای بازماندهها است مطلع کند این کار باعث میشود تا دختر خانه را بهسمت این پناهگاه ترک کند. اگر مسیر احتمالی دختر را طی کنید به فاضلاب میرسید و در آنجا با خوک بزرگی روبهرو میشوید. با شکست دادن خوک، روبانی خونین پیدا میکنید که متوجه میشوید متعلق به دختر است.
وقتی به محل زندگی دختر برگردید با خواهرش روبهرو میشوید که برای پیوستن به دختر آمده است. میتوانید که روبان خونین را به خواهر بزرگ بدهیم اما این کار قلب او را میشکند و در زمان بعدی که به خانه مراجعه کنید دختر بزرگتر که دیگر کسی را ندارد خودش را از پرتگاه به پایین انداخته و جان خود را گرفته است. شاید بهتر باشد با آن دختربچه هیچوقت صحبت نکنیم.
Angela Orosco در بازی Silent Hill 2
شاید بین کسانی که به سایلنت هیلز سفر کردهاند آنجلا اورسکو غمانگیز ترین گذشته را داشته باشد. آنجلا توسط پدر و برادرش آزار و اذیت میشد در این حال مادرش کاری برای او نمیکرد و او را سزاوار این رفتار میدانست. در جریان بازی آنجلا و جیمز با Abstract Daddy روبهرو میشوند که بعد از شکست آن آنجلا درنهایت دلیل خود برای آمدن به سایلنت هیلز را به یاد میآورد.
او پس از کشتن پدر و برادرش بهدنبال مادرش به شهر آمده است. آنجلا دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و خود را سزاوار تمام این بلاها میداند. درنهایت آنجلا از پلههایی که در حال سوختن هستند بالا میرود و اجازه میدهد تا آتش او را فرا گیرد.
Angel در بازی Borderlands
در ابتدا گمان میرود که انجل هوش مصنوعی سادهای است که توسط هندسام جک (Handsome Jack) و هایپرییون (Hyperion) ساخته شده است تا در پیدا کردن خزانهی جنگنجو (Warrior’s Vault) کمک کند. اما بعدا متوجه میشویم که انجل درواقع دختر جک است که بهدلیل داشتن قدرت سایرن (Siren) زندانی شده است. در گذشته انجل توسط راهزنی به اسم گراگمف Grogmouth ربوده میشود.
درحالیکه جک میخواهد انجل را نجات دهد انجل با استفاده از قدرتهای خود کنترل برجکهای (Turrets) گراگمف را بهدست میآورد و او را میکشد اما در طی این فرایند مادر انجل نیز به قتل میرسد. بعد از آن انجل سالهای زیادی را در اسارت سپری میکند و از قدرتش برای اهداف پدرش که عقلش را از دست داده استفاده میکند.
Sarah Kerrigan در بازی StarCraft
کریگن که دارای قدرتهای روان (psychic powers) است. داستانش با کشتن غیر عمد مادرش و وارد کردن ضربهی مغزی به پدرش به وسیلهی قدرتهایش شروع میشود. بعد از آن کریگن توسط کنفدراسیون متحمل نوعی شکنجهی ذهنی میشود و آزمایشهایی روی او انجام میدهند تا بتواند بدون احساس ترحم جان دیگران را بگیرد. بعد از چند سری آزمایشهای زنومرفی کریگن توسط پسران کرحال (Sons of Korhal) نجات پیدا میکند.
پسران کرحال گروه شورشی هستند که به وسیلهی آرکتوروس مینگسک (Arcturus Mengsk) هدایت میشوند. کرگین در گذشته به دستور کنفدراسیون پدر مینگسک را میکشد. همه چیز برای کریگن به ظاهر خوب پیش میرود او حتی با جیم رینور (Jim Raynor) نیز دوست میشود تا زمانیکه مینگسک ثابت میکند که در شرارت از کنفدراسیون دستهکمی ندارد.
در ماموریتی در تارسنیس (Tarsonis) مینگسک به کریگن خیانت میکند و او را در میان گلهای از زرگ (Zerg) رها میکند. از اینجا تغییرشکل او به کویین اف بلیدز (Queen of Blades) آغاز میشود که زرگ را هدایت میکند.
Subject Zero در بازی Mass Effect 2
قبل از اتفاقهای داخل بازی جک (Jack) یا همان سابجکت زیرو (Subject Zero) از Eden Prime ربوده میشود. او کانون توجه سربروس (Cerberus) در آزمایش برای تقویت قدرت بیوتیک بود. سربروس برای دیدن تاثیر متحرکها بر قدرت بیوتیک روی جک آزمایشهای پیدرپی انجام میدهد و در تمام دوران کودکی او را متحمل انواع شکنجه میکند. کودکان دیگری نیز در این تاسیسات بودند و مرتبا در مبارزاتی در مقابل جک قرار میگرفتند اما به جک موادی تزریق میشد تا از کشتن دیگر کودکان لذت ببرد.
در نتیجه شورشی که در تاسیسات شکل میگیرد جک آزاد میشود و تمام نگهبانها و همهی کسانی که روی آنها آزمایش میشد را میکشد و سرانجام فرار میکند. اما آزادی جک زیاد طول نمیکشد چرا که به بردگی گرفته میشود و بعد از ملحق شدن به گروهکهایی عاقبت به زندان سفینهای Purgatory برده میشود و در آنجا میماند تا زمانیکه شپرد (Shepard) میرسد.
Goro Majima در بازی Yakuza 0
گورو ماجیما در سن بسیار کمی به یاکوزا پیوست. ماجیما درحالیکه به خاندان توجو (Tojo Clan) پایبند بود به برادر سوگندخوردهی خود یعنی تایگا سایجیما (Taiga Saejima) نیز وفادار بود. ماجیما و سایجیما قرار میگذارند تا برای کمک به خاندان ضربتی انجام دهند اما جلوی ماجیما گرفته میشود او که نمیخواهد به برادرش خیانت کند توسط فتوشی شیمانو (Futoshi Shimano) که رئیس ماجیما است زندانی میشود و یکی از چشمانش بر اثر شکنجه کور میشود.
بااینحال ماجیما این شرایط را تحمل میکند و بهعنوان یک شهروند آزاد میشود یعنی از یاکوزا اخراج شده است. اما او که قصد دارد به خاندان توجو بازگردد باید در کاباره گراند (Cabaret Grand) تحتنظر سوکاسا ساگاوا (Tsukasa Sagawa) ۱۰۰ میلیون ین دربیاورد. ساگاوا برادر سوگندخوردهی شیمانو است و با گذر زمان شرایط را برای ماجیما بدتر میکند. در گذشته ماجیما متاهل بود و بعد از اینکه همسرش فرزندشان را سقط میکند ماجیما از او جدا میشود. تمام این اتفاقها قبل از بازی Yakuza 0 است و تبدیل شدن ماجیما به Mad Dog شیمانو را نشان میدهد.